تیتر مطالب سروش غیب
1- وقتی ارتباط خداوند با بنده ای از بندگان شایسته اش از طریق دریچه ی وحی برقرار گردید و قوانین هدایت بشر در امر دین و دنیا بر او القاء شد، پدیده ای به نام دین و شریعت محقق می شود.
2- شعور وحی نزد ما مرموز بوده و نسبت به چگونگی آن اطلاعی نداریم. یک ارتباط واقعی در میان محتویات دعوت دینی وجود دارد که از فکر ما پوشیده است و نبی با شعور وحی، روابط مرموز آنها را درک کرده و در مقام تبلیغ ما با زبان خود ما سخن گفته و از روابط فکری ما استفاده می کند.
3- برخی حکمای اسلامی به ویژه مشاییّان، تحلیل فلسفی از وحی داشته و وحی را بالندگی عقل نظری و عملی بیان کرده اند. از نگاه آنها، پیامبر(ص) کسی است که تمام مراتب عقل نظری و عملی را در پرتو ارتباط با عقل فعّال، به فعلیت تامّ رسانده است و معرفت وحیانی، مرتبه ای از معرفت عقلانی تلقی شده است.
4- سیره ی عملی انبیاء، گویای این معنا نیست که آنها در خلال تأملات فلسفی به مرحله ای رسیده باشند که از عقل فعّال سود ببرند و آنان همواره خود را انسان های عادی مانند دیگران می دانستند که سخنان شان موهبت الهی و از عالم غیب است.
5- اگر تفسیر فلسفی از وحی درست باشد باید بپذیریم همه ی انسان ها مخاطب وحی، از طریق ارتباط با عقل باشند؛ در حالی که کسی چنین سخنی را مطرح نمی کند.
6- برخی از دانشمندان جدید، وحی را «تبلور شخصیت باطنی» و گاه«نبوغ احتمالی» می شمارند و منشأ آگاهی وحیانی را تراوش شخصیت باطنی آنها می دانند و اینکه آرمان های والای نفسانی، الهاماتی ویژه را درون آنها پدیدار ساخته است، به گونه ای که آن ها را حقیقت غیبی و وحی می پندارند.
8 - برگزیدگان الهی برای خود به طور مستقل هیچ ادعایی ندارند در حالیکه تمام نوابغ و مصلحان اجتماعی، آگاهی ها و فرضیه های خود را وابسته به فعالیت های ذهنی خود محسوب می کنند.
9- وحی در حال هوشیاری است نه غفلت. طرفداران نظریه ی شخصیت باطنی، پیش فرضشان این است که نیروی باطنی انسان، به هنگام تعطیل قوا و حواس ظاهری، فعّال می شود.
10 - الهام و کشف عرفانی در صدد شناختن یک رشته حقایقی است که فاقد هرگونه برهان قانع کننده است و اثر آن تنها در حیات فردی نمود می یابد در حالی که وحی، دریافت قوانین تشریعی جامع است که از سوی آفریدگار عالم با توجه به آگاهی از سیستم وجود انسان و نیازهای گوناگون او، افاضه شده است.
11- طبیعت پدیده ی وحی تشریعی که همراه با هشیاری حضوری و عین الیقین است، تحت عناوین مُلهمات و مکاشفات صِرف که شامل حالات ذوقی ناشی از وجد و اندوه و تخیل است، نمی گنجد.
12- دریافت های متصوّفه و اهل طریقت، همچنان که ممکن است الهامات غیبی راستین باشد، می تواند رهاورد وسوسه های شیطانی نیز باشد. لذا تجربه ی کسانی که پیامبر یا پیشوای معصوم نیستند، اعم از کشف و شهود، رویا و... همگی نیازمند عرضه به میزان است تا صحّت و سقم آن ها آشکار و ارزش و قیمتشان پدیدار شود.
13- برخی متصوفان مسلمان سخنانی دارند که نزد عقل و شرع پذیرفته نیست. اما حریم وحی نبوی مصون از رهیافت جنود اهریمنی و پندارهای باطل است و فرستنده ی آن که خدای عزیز حکیم است، تمام ضمانت های لازم را برای صیانت آن تدبیر کرده است.
تیتر مطالب پیامبران روشنفکران
1- عارف آن کسی است که در پرتو عبودیت راه می پیماید و واصلِ درگاه یار و خلوت نشین و خالص شده ی بارگاه حضرت ربّ است. در پرتو نور حق، اسفار اربعه پیموده و درون از غیر حق پاک کرده است. چون زبان گشاید حکمت فرو آورد و چون لب فرو بندد سیر باطنی کند.
2- آشنایان کوی مودّت خداوندِ وَدود، جز دوستی او و دوستی خلیفه های کامل او به چیزی بسنده نمی کنند؛ یعنی نه تنها به نظام کیهانی خرسند نیستند بلکه به دوستی فرشتگان هم اکتفا نمی کنند.
3- ابن سینا عرفان را بر اساس مجموعه ای از اعمال، اخلاق، رفتار، اهداف و نتایج تعریف کرده و بر این اعتقاد است که: «عرفان با جداسازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ماسِوی ادامه یافته و با دست شستن از خویش و سرانجام با خدا رفتار کردن خویش و رسیدن به مقام جمع پیش رفته، آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی و رسیدن به حقیقت واحد، سپس با«وقوف» به کمال می رسد.
4- عرفان را نباید در برابر مذاهب دیگر، مذهبی مستقل شمرد؛ بلکه معرفت عرفانی راهی است از راه های پرستش(پرستش از راه محبت نه از راه بیم و امید) و راهی است برای درک حقایق ادیان در برابر راه ظواهر دینی و راه تفکر عقلی.
5- تجربه ی سالکانه همان طریقت است. در این تجربه، سالک در مقام عمل کارهایی انجام می دهد که او را به سوی حق تعالی سوق می دهد. به عبارت دیگر تجربه ی سالکانه همان معاملات قلبی است که باید به صورت منازل و مقامات طیّ شود. گزارش از تجربه ی سالکانه، سامان بخشِ علمِ عرفان عملی است.
6- بعد از کشف و مشاهداتی که برای عارف رخ می دهد، برای تبدیل این کشف و مشاهده به حصول، شخص عارف نیازمند به عنصر ترجمه و تعبیر است. به عبارت دیگر، لحظه ی گذر و انتقال از حضور به حصول را «ابراز» «تعبیر» «ترجمه»و«توصیف» می گویند و در حقیقت، عارف آن حقیقت مکشوف را به عبارت تبدیل می کند.
7- عرفان مزاحم دین داری و تفکر نیست. عرفان چیزی است در طول دین و در طول فلسفه. یعنی عرفان هرگز در صدد نفی دین و نفی فلسفه و تعقل نیست بلکه مدعی آن است که انسان علاوه بر کمالات و معارفی که از راه دین و فلسفه به دست می آورد، به وسیله ی عرفان به کمالات و معارف برترِ دیگری هم دست می یابد.
8- یافته های اهل عرفان مانند ضروریات یا وجدانیات نیست که میان همگان مشترک باشد؛ بلکه بسیاری از این یافته ها مطارد و مخالف و گاهی متناقض با یکدیگر است و نمی توان این اختلاف را به مراتب تشکیکی حمل کرد؛ زیرا بسیاری از آن اختلافات، متناقض یکدیگرند.
تیتر مطالب تکامل
1- بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه میتواند مقبول و مطلوب باشد: اول اینکه قرآن، وحی و کلام الهی است. دوم اینکه در قرآن، باطل راه ندارد و آنچه نازل شده، مطابق با واقع است.
2- ظاهر قرآن در مورد خلقت بشر، مؤیّد نظریه ی فیکسیسم است و نه ترانسفورمیسم و اگر فرض شود که نظریه ی ترانسفورمیسم قطعی است، چارهای جز توجیه ظاهر قرآن نیست. بر این اساس، دانشمندان برای اصل این تعارض دست به توجیهاتی زدهاند؛ چنان چه مرتضی مطهری داستان خلقت بشر در قرآن را زبان سمبلیک میداند.
3- آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به 5 دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه ی تکامل انواع مخالفت ندارند. نتیجه ای که از بیان ایشان استفاده می شود این است که اولاً زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیاً نظریه ی تطوّر انواع با توحید ناسازگار نیست.
4- علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: منتهی شدن بشر موجود امروزی با تناسل به یک زن و مرد، مدلول ظهوری قریب به نص آیات شریفه بوده و قابل تفسیر نمیباشند و اگرچه (قبول این مطلب) از ضروریات دین نیست ولی از ضروریات قرآنی میباشد.
5- سید قطب، اندیشمند مصری با ذکر آیه ی فوق آن را دلیل بر پیدایش حیات از آب میداند و اشاره میکند: این همان چیزی است که علم جدید بیان کرده که اصل حیوانات زنده از آب است و زندگی از آب دریا پیدا شده و سپس انواع و اجناس از آن پیدا شد. پس این مطلبی که داروین را بر آن تمجید میکنند، قرنها قبل از او قرآن بیان کرده بود.
6- تطبیق تقسیمبندی دورانهای پیدایش گیاهان و حیوانات به سه قسمت آیه، صحیح به نظر نمیرسد؛ چرا که در علوم زیستشناسی، میمون در دوره ی سوم پیدا شده است و طبق نظریه ی تکامل، انسان از ادامه ی نسل میمونها بوجود آمد. در حالی که بر طبق آیه، حیواناتی که بر دو پا راه میروند (از جمله انسان) در دوره ی دوم قرار میگیرند. و این دو با هم تعارض دارد.
7- در مورد آیات فوق دو تفسیروجوددارد: اول اینکه مقصود از خلقت انسان از آب این است که مقدار زیادی آب در بدن انسان(حدود 70%) وجود دارد. دوم اینکه مقصودآن است که انسان ازآب نطفه و منی آفریده شده است. بنابراین آیات فوق ربطی به مراحل تکامل خلقت انسان و نظریه ی داروین ندارند.