دنیای امروز دنیای تشکیلات است(قسمت دوم)
وظایف کلیسا
این تشکیلات بسیار مقتدر کلیسا، در اداره ی امور مذهبی مردم به قدری دقیق است که اگر در دِهی از دهات تنها یک خانواده ی مسیحی حضور داشته باشد، روز یکشنبه کشیش مخصوصی به آنجا می رود تا مراسم اقامه ی نماز را انجام دهد. در لبنان دِهی هست که مرکز شیعیان است و «جبع» نام دارد...دِه مهمی است. همه ی ساکنان آن شیعه هستند و منطقه ی پیرامون آن هم شیعه نشین است. در این دِه یک خانواده، تنها یک خانواده ی مسیحی وجود دارد. نه اینکه بخواهم مبالغه کنم. تنها یک خانواده، شامل پدر و مادر و دو سه تا بچه، مسیحی هستند. این دِه کلیسایی دارد. آقای کشیش روزهای یکشنبه می آید، در کلیسا اقامه ی نماز می کند و باز می گردد. دِه دیگری هست به نام «روم» که نصف جمعیت آن مسیحی است و نصف دیگر آن شیعه. البته آن نیمه ای که مسیحی است، جمعیت چندانی ندارد. یعنی سکنه ی آن چند نفری بیشتر نیستند. شاید مجموعاً به هشتاد نفر نرسند. این دِه یک مدرسه دارد و روزهای یکشنبه کشیشی برای تعلیم امور دینی مُحصّلین به دِه «روم» می آید، درس خود را می دهد و باز می گردد. یعنی شما در تمام نقاط دنیا، یک مسیحی که کلیسا از او غافل شده باشد و به او نرسد و روز یکشنبه امکان نماز را برایش فراهم نکند، اصلاً نمی یابید! حالا شما تمام کاتولیک های دنیا را تصور بکنید که بالغ بر 500 میلیون نفر هستند. اینکه این 500 میلیون نفر را اینها چطور باید کنترل بکنند، خدا می داند!
خوب، در مقابل اینها ما هستیم که در وسط افتاده ایم و شده ایم مثل گوشت قربانی! دهاتی داریم که مسیحی ها در آن تبلیغ می کنند؛ دهاتی داریم که سُنّی ها در آن تبلیغ می کنند؛ دهاتی داریم که بهایی ها در آن تبلیغ می کنند؛ و همین طور إلی آخر! ...
سازمان وسیع دیرها
قسمت دوم که بسیار عجیب است، مسأله ی دیرهاست. یسوعی ها را برای شما مثال می زنم. این یسوعی ها اول در اثر کوتاهی هایی که کلیسا طیّ قرون وسطی نسبت به امور دینی و مذهبی و علمی کرد، شکل گرفتند. «لوتر»ی آمد، پروتستان ها آمدند، و از کاتولیک ها منفصل شدند. جوانانی بودند که به نام «یسوعی» متشکل شدند و یک سلسله کارهایی شروع کردند. آمدند و دیدند که روحانیت از مردم دور شده، به صورت اشرافی در آمده، به صنف معینی بدل گشته و از مردم فاصله گرفته است. ایشان برای این که با مردم نزدیک شوند، آمدند و مؤسساتی درست کردند که در حقیقت صبغه ی فرهنگی داشت. دانشگاه تأسیس کردند، مدرسه درست کردند و کشیش هایی تربیت کردند که غیر از کشیش بودن، وکیل عدلیه هم هستند. مهندس، طبیب، معلم، استاد دانشگاه، فیزیکدان و شیمیدان هم هستند و هکذا. تمایز اینها با مردم عادی فقط یک یقه ی سفید است. و الّا لباسشان عیناً لباس عادی است. کارشان هم اداره ی امور بیمارستان ها، دانشگاه ها، مدارس حرفه ای، دارالأیتام ها و درمانگاه هاست.
طبیبی هست در نهایت دقت و مهارت، در عین حال کشیش هم هست. اگر برای شما عرض کنم که «روبرت کُخ»، کاشف میکرب سِل، کشیش است، تعجب نکنید. اگر عرض بکنم بسیاری از کاشفین نظریات جدید کشیش بوده اند، تعجب نکنید. یکی از اینها همین کشیش بلژیکی«لومتر» است که اصل توسعه ی عالم را کشف کرد؛ که عالم دائماً گسترده تر می شود. همین نظریه ای که با آیه ی کریمه ی «و السّماءُ بَنَیناها بأیدٍ و إنّا لَموسِعون» منطبق است. یعنی عالم در حال توسعه است. این نظریه ای که در قرآن به آن اشاره شده است، توسط یک کشیش بلژیکی به نام لومتر طرح شد. با این که کشیش است، اما اطلاعات کیهانی او به قدری زیاد است که نظریاتش مورد اقتباس همه ی دانشمندان است. یعنی شما در طبقه ی کشیش ها می توانید طبیب های خوب، مخترع عای بنام، فیزیکدان های خیلی مهم، شیمیدان های خیلی مهم، وکلای عدلیه ی معروف و ریاضی دانان برجسته بیابید. بنده در بیروت دوستی دارم که نامش «أب فرانسوا دوپریلاتور» است. «أب» یعنی کشیش. این مرد، استاد فیزیک و بزرگ ترین فیزیکدان در خاورمیانه است. کشیش هم هست. اتفاقا لباسش هم لباس کشیشی است. مرد بسیار عالمی است و در عین حال کشیش هم هست.
اینها با این اوصاف چکار کردند؟ آمدند و مجاری امور را به دست گرفتند. همان مجاری الاموری که بر اساس اخبار و احادیث ما باید به دست «العلماء بالله» باشد. این مجاری امور را به دست گرفتند. مهندس، طبیب، وکیل عدلیه، ریاضیدان، فیزیک دان و... آن وقت خدا می داند که اینها در مؤسّساتشان چه می کنند. تصور نکنید که صریحاً تبلیغ می کنند. هرگز! بلکه با علم، با اخلاق و با روش مردم داری، مردم را جذب می کنند...
به هر حال، کشیشانی که عرض کردم، مجموعه ای از خبرگان و متخصصینی هستند که در همه ی رشته ها دستی دارند و اداره ی امور دانشگاه ها را بر عهده دارند. این گونه مؤسسات این قدر به کلیسا خدمت کرده اند که عرض کردم رئیسشان را پاپ سیاه می نامند و در حقیقت اینها قدرت واتیکان را در دست دارند. اینها در دنیا متجاوز از چند هزار دانشگاه دارند. آقا بشنوید! یک مؤسسه ی دینی مسیحی چند هزار دانشگاه دارد. چند هزار بیمارستان دارد. چند هزار مدرسه و درمانگاه و دارالایتام و مدرسه ی حرفه ای و مؤسسات مشاوره ای و روضه الاطفال و مهد کودک و سالن های ورزشی و سالن های سخنرانی و هزار برابر این، مؤسسات اجتماعی دارند. 300 میلیون نفر از مردم دنیا را باسواد کرده اند. آقا هرچه باشد، 300 میلیون نفر آدم بی سوادی که باسواد شده اند تحت تأثیر اینها قرار می گیرند. البته همه شان هم مسیحی نشدند اما بسیارشان شدند.
این مؤسسه تنها یک دیر از دیرهای مسیحیان، به نام « دیر یسوعی ها» است. و هکذا سایر دیرها...اضف إلی ذلک دیرهای «فرانسیسکن» و «دومنیکن» و «عبرین» و « کسلیک» و هزار جور دیر دیگر که استقلال داخلی و مالی خود را حفظ کرده اند و در عین حال از ارتباطی هِرَمی با واتیکان برخوردارند...اینها نوع کار آنهاست. آن وقت می خواهید اثر عملشان چطور باشد؟
برای پیشرفت دین حق باید تلاش کرد
شما تصور می کنید که حقِ مطلق، خود به خود و بدون تلاش پیش می رود؟ این حرف درست نیست آقا! بنده عبارتی از پیغمبر اکرم (ص) در روز بدر برای آقایان می خوانم، ببینید از این حرف چه در می یابید. پیغمبر(ص) در این دعا می فرماید که: اللّهم إن تَهلُک هذه العِصابَه فلَن تُعبَد بَعدُ. یعنی خدایا ! اگر این دسته کشته شوند، کسی دیگر عبادتت را به جا نمی آورد. عجب! معلوم می شود که اگر مردانی محمدی و فداکارانی و اصحابی برای دین خدا تلاش نکنند، خدا عبادت نخواهد شد! دیگر از عبادت خدا که چیزی بر حق تر نداریم؟ پس این که دل ببندیم که دین ما حق است، مذهب ما حق است و خود به خود راه خودش را باز می کند، به نظر بنده درست نیست. خیر. اگر ما تلاش نکنیم، همین دین حق و همین مذهب حق، آنطور که لازم است پیش نمی رود، یا کمتر پیش می رود.
بر گرفته از کتاب «نای و نی» از مجموعه ی در قلمرو اندیشه ی امام موسی صدر/ جلد 1/ ص 286 تا 291