سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/21
2:56 عصر

سوش غیب(2)

بدست فصل رویش در دسته

معرفت وحیانی چه سنخ دانشی است؟

در زمینه ی معرفت وحیانی تحلیل های مختلفی صورت گرفته که ما به بیان سه نوع از این تحلیل ها همراه با نقد آنها می پردازیم:

تحلیل اول: تحلیل فلسفی وحی

برخی حکمای اسلامی به ویژه مشاییّان، تحلیل فلسفی از وحی کرده اند و وحی را بالندگی عقل نظری و عملی بیان کرده اند و اینکه پیامبر(ص) کسی است که تمام مراتب عقل نظری و عملی را در پرتو ارتباط با عقل فعّال، به فعلیت تامّ رسانده است و معرفت وحیانی، مرتبه ای از معرفت عقلانی تلقی شده است. این سخن ناشی از آن است که ایشان روح انسان را دارای سه نیرویِ حسّ مشترک، نیروی خیال و نیروی عقل می دانستند. مطابق این نگرش، جبرئیل که در زبان شرع وارد شده است، بر همین عقل هم تطبیق می گردد و پیامبران همان نخبگـان و افـراد نمونه ای اند که روحی قوی و ضمیری پاک دارند و معارف را بی واسطه دریافت می کنند.(8)

هر چند ارائه کنندگان این فکر کوشیده اند پیامبری و وحی را از راه و روش فلسفی ممتاز شمارند ولی به نظر می رسد که این تعبیر به صواب نزدیک باشد؛ چرا که اولاً: سیره ی عملی انبیاء، گویای این معنا نیست که آنها در خلال تأملات فلسفی به مرحله ای رسیده باشند که از عقل فعّال سود ببرند و آنان همواره خود را انسان های عادی مانند دیگران می دانستند که سخنان شان موهبت الهی و از عالم غیب است. (ابراهیم/ 11)

ثانیاً: حاصل این گفته، مساوات معرفت وحیانی و معرفت عقلانی است، در حالی که می دانیم طریق معرفت وحیانی به تمامی از راه ادراکات عقلی جـداست و محتـوای پیـام وحـی، هرگـز به اندیشه های متفکران خطور نکرده است.

ثالثاً: اگر این تفسیر درست باشد باید بپذیریم همه ی انسان ها مخاطب وحی، از طریق ارتباط با عقل باشند در حالی که کسی چنین سخنی را مطرح نمی کند. (9)

تحلیل دوم: تحلیل روانی

 برخی از دانشمندان جدید، بر اساس مبانی و داده های نوین علوم اجتماعی و روانشناسی، به منظور سازگاری میان علوم تجربی نوین و عقیده ی وحی و نبوت، وحی را «تبلور شخصیت باطنی» و گاه«نبوغ احتمالی» می شمارند و منشأ آگاهی وحیانی را تراوش شخصیت باطنی آنها می دانند و اینکه آرمان های والای نفسانی، الهاماتی ویژه را درون آنها پدیدار ساخته است، به گونه ای که آن ها را حقیقت غیبی و وحی می پندارند.

در نقد این نظریه باید گفت که:

اولاً: پیامبران خود را نابغه و بالاتر از دیگران نمی دانستند و ایده های خود را به خدا نسبت می دادند. وجود نیروی شگفتِ روان، اثبات کننده ی این حقیقت نیست که سرچشمه ی دانش داعیانِ راستین وحی، روح باطنی و نبوغ اجتماعی ایشان است.

این سخن برگزیدگان الهی است که بی انتساب به نیروی خدایی، برای خود به طور مستقل هیچ ادعایی ندارند در حالیکه تمام نوابغ و مصلحان اجتماعی، آگاهی ها و فرضیه های خود را وابسته به فعالیت های ذهنی خود محسوب می کنند.

ثانیاً: نبوغ و ظهور شخصیت باطنی، همراه با محدودیت است ولی قلمرو وحی گسترده است و پیامبران اطلاعاتی گسترده از گذشته، حال و آینده داشته و مجموعه ی معلومات آنها، یکباره بروز می یابد ولی خصیصه نبوغ، تدریجی و با تجدیدنظر و تکمیل است.

ثالثاً: وحی در حال هوشیاری است نه غفلت. طرفداران نظریه ی شخصیت باطنی، پیش فرضشان این است که نیروی باطنی انسان، به هنگام تعطیل قوا و حواس ظاهری، فعّال می شود.(10)

تحلیل سوم: تحلیل عرفانی

مشابه تفسیر گذشته، نگرش دیگری است که فرایند وحی را در قلمرو الهام درونی و مکاشفه و تجربه ی نفسانی می فهمند. این بینش در چشم انداز دین پژوهی غالب متفکران غربی قرن حاضر مشاهده می شود.(11)

در چند مرحله به ارزیابی تبیین عرفانی وحی می پردازیم:

اولاً: الهام و کشف عرفانی در صدد شناختن یک رشته حقایقی است که فاقد هرگونه برهان قانع کننده است و اثر آن تنها در حیات فردی نمود می یابد در حالی که وحی، دریافت قوانین تشریعی جامع است که از سوی آفریدگار عالم با توجه به آگاهی از سیستم وجود انسان و نیازهای گوناگون او، افاضه شده است. این نوع دریافت، در متن خود دلایل و نشانه های کافی برای اثبات خود همراه دارد و همگان را به تأمل می خواند.(یوسف/ 158)

ثانیاً: در حالی که مکاشفات اهل سلوک صرفاً یک دریافت اجمالی و مبهم است، در نظر گیرنده ی وحیِ نبوی(قرآن)، این یقین نسبت به مبدأ خارجی فرستنده الهی وحی در کمال صراحت است.(یونس/37)

در وحی قرآنی، ما با انعکاس رابطه ای ویژه میان خدای سبحان و شخص پیامبر مواجهیم. این رابطه ی هوشیارانه حاکی از یک گفتگوی پیام رسانی متعالی میان ذات متکلمِ محیط بر تمام هستی و ذات مخاطب گیرنده ی فرمانبردار است که با آگاهی تمام و همراه با بیّنه، آن را دریافت می کند. « قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَکَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ» (انعام/ 57)

از این رو طبیعت پدیده ی وحی تشریعی که همراه با هشیاری حضوری و عین الیقین است، تحت عناوین مُلهمات و مکاشفات صِرف که شامل حالات ذوقی ناشی از وجد و اندوه و تخیل است، نمی گنجد.

ثالثاً: نکته ی قابل توجه دیگر آن است که دریافت های متصوّفه و اهل طریقت، همچنان که ممکن است الهامات غیبی راستین باشد، می تواند رهاورد وسوسه های شیطانی نیز باشد.(12)

لذا تجربه ی کسانی که پیامبر یا پیشوای معصوم نیستند، اعم از کشف و شهود، رویا و... همگی نیازمند عرضه به میزان است تا صحّت و سقم آن ها آشکار و ارزش و قیمتشان پدیدار شود، همان گونه که روایات را باید بر قرآن کریم و سنت قطعی و بر اخبار متواتر عرضه کرد.(13)

 از اشارات قرآن کریم چنین بر می آید که مخاطبِ کشف، همیشه معصوم نیست؛ همانطور که القاء کننده ی الهامات، همیشه غیب رحمانی نبوده است. در برابر شهود واقعی، مکاشفات خیالی و شطحیات ناشی از تلقین مکرّر و نوسان روحی نیز بسیار است. بودا مدعی است که پس از مدت ها ریاضت به (نیروانا) رسیده و به حقیقت نایل شده، اما چه تضمینی برای صحت این ادعا وجود دارد؟(14)

برخی متصوفان مسلمان سخنانی دارند که نزد عقل و شرع پذیرفته نیست. (15) اما حریم وحی نبوی مصون از رهیافت جنود اهریمنی و پندارهای باطل است و فرستنده ی آن که خدای عزیز حکیم است، تمام ضمانت های لازم را برای صیانت آن تدبیر کرده است.

سوره ی جن، آیه 26، به صراحت تبیین کننده صیانت وحی از مبدأ صدور آن تا وصول به گیرندگان نهایی (مردم) در پرتو احاطه ی علم قیّومیِ خداوند است.

بدین سان هر چند ممکن است از نظر مفهوم لغوی، واژه ی وحی بر الهام و مکاشفه ی معمولی نیز اطلاق شود، ولی هیچ گاه نمی توان گفت که وحی همان الهام است؛ چرا که وحیِ تشریعیِ نبوی در اصطلاح، آن آگاهی فوق طبیعی است که قرین با عصمت الهی است و با علایم خاص خود آشکار می شود و هیچ گونه نظیری در غیر پیامبران ندارد.

نتیجه آنکه، غیر از متن قرآن و سخن مستند پیامبر اکرم(ص) که وحی تشریعی است و کلمات امامان معصوم(علیهم السلام) که مؤید به وحی تسدیدی است، سخن هر گوینده ی دیگری به دیده ی نقدپذیری تلقی شده و باید تحلیل گردد.(16)

 

 

 

منابع و مآخذ:

1- الخلیل بن احمدالفراهیدی/ترتیب کتاب العین/ تهران/ اسوه/ 1414 هـ.ق/ ج 3/ ص 1932

2- اسماعیل بن جمادبن حمادالجوهری/ الصحاح/ ج 3/ چاپ سوم/ دارالعلم الملایین/ 1404 هـ.ق/ ص 2519

3 - ابوالحسن احمدبن فارس/ معجم القایس اللغه/ بیروت/ دارالحلبل/ ج 6/ ص 93

4- سعیدی روشن محمدباقر/علوم قرآن/ قم/ موسسه امام خمینی/ چاپ 3/ سال 84/ ص 22

5 - مصباح یزدی محمدتقی/ راهنماشناسی/ قم/ مرکز مدیریت حوزه علمیه قم/ 1367 ش/ فصل اول

6- طباطبایی محمدحسین/ مجموعه رسائ/ تهران/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ چاپ سوم/1370/ ص 46

7- همان/ ص 100

8- صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم/ الثوار الربوبیه فی المناهج السلوکیه/ تهران/ نشر دانشگاهی/ بی تا/ ص 344

طباطبایی محمدحسین / المیزان فی تفسیر القرآن/ قم/ موسسه النشر الاسلامی/ 1375 ش/ ص 261

9 - سعیدی روشن محمدباقر/ علوم قرآن/ ص 25

10- همان/ ص 33

11- هیک جان/ فلسفه دین/ ترجمه بهرام راد/ تهران/ نشر الهدیریا/ 1372/ ص 220

12- مکارم شیرازی ناصر/ پیام قرآن/ قم/ مدرسه الامام الامیرالمومنین/ 1360/ ص 296

13- ر ک: جوادی آملی عبدالله/ تفسیر انسان به انسان/ قم/ نشر اسراء/ چاپ دوم/ 1385/ ص 93

14- رابرت هو/ ادیان زنده جهان/ ترجمه عبدالرحیم گواهی/ تهران/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ 1369/ ص 96

15- تهرانی میرزاجواد/ عارف و صوفی چه می گویند؟/ کتابخانه بزرگ اسلامی/ چاپ سوم/ 1351/ ص 156

16- سعیدی روشن محمدباقر/ علوم قرآن/ ص 39