سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/15
11:16 صبح

داستان

بدست فصل رویش در دسته

عقب مانده بود اما دیر نبود

دم دمای غروب بود. آفتاب دیگر رمقی برای ماندن نداشت. مرد چرخچی هنوز در آن سو، تنهاییِ کوچه را پُر می کرد. پله ی کوچکی کنار دیوار بود که نَمد پاره پوره ای رویش انداخته بود و آنجا می نشست. پیر نبود اما جوان هم نبود. گَرد سپیدی روی محاسنش نشسته بود که او را پخته تر نشان می داد. آرام و مؤدّب به نظر می رسید.

خانه ی سیّد، یکی دو کوچه ای پایین تر بود. او هنوز نیامده بود. مرد چرخچی خدا را شکری زیر لب گفت و نگاهش را کنجکاوانه به سر کوچه انداخت. سیّد از دور می آمد و همه ی اهل محل او را می شناختند.

مرد چرخچی به احترام بلند شد.

-         سلام آقا سیّد!

سیُد با مهربانی دستش را فشرد و جواب داد:

-         سلام کریم آقای گل! خسته نباشی.

مرد چرخچی تعارف کرد تا کنارش بنشیند. نگاه پرمهری که به سیّد داشت به هیچ کس نداشت.

چند دقیقه ای بود که با هم گپ می زدند. نزدیک اذان بود. سیّد بلند شد تا به مسجد برود. مرد چرخچی هم می خواست برود اما مردّد بود. دمی نشست و مردمک چشمانش به عبای بلند سیّد دوخته بود. همین طور که او دور می شد، چرخچی غرق در افکارش شد.

همین چهار پنج سال پیش بود. تازه فهمیده بود که سیّد در این محله زندگی می کند. اتفاقی فهمیده بود که سیّد در خانه اش یک جفت قالی دارد. کم نمی ارزید.

همسرش می گفت: حاج آقا! این قالی ها را بفروش؛ به پولش بیشتر احتیاج داریم.

سیّد هم می گفت: چشم خانم! اما حکمتش چه بود، مدام این دست و آن دست می کرد.

صبح یک روز، سیّد و همسرش از خانه بیرون رفتند. کریم نگاهی از بالا تا پایین کوچه انداخت. رهگذری نبود.

از شدت ترس پاهایش سِر شده بود. بالاخره با هزار زور و زحمت خودش را از دیوار بالا کشید و به داخل خانه پرید. دیوار کوتاه بود اما پایش درد گرفت. لنگ لنگان خودش را به اتاق رساند. قالی ها گوشه ای افتاده بود. نگاهش دور تا دور اتاق چرخید. شرمش آمد. سرش را پایین انداخت. قالی ها را بغل کرد و راه افتاد.

نزدیک دَر که رسید، صدای باز شدن در می آمد. سید و همسرش بودند. گویا چیزی را جا گذاشته بودند.

کریم نفسش را داخل کشید اما نمی توانست آن را بیرون بدهد. چشم هایش از سیّد دست کشید و به زمین پناه برد. نگاهش در بین گل های فرش، دنبال جایی برای پنهان شدن و آب شدن می گشت. تیز نگاه سیّد روی شانه هایش سنگینی می کرد.

سیّد متحیّر مانده بود. گوشه ی عبایش از گره ی مشتش رها شد. همسرش به او زُل زده بود. لحظاتی به سکوت گذشت تا اینکه سیّد صدایش را صاف کرد و گفت: ای وای خانم ببخشید به شما نگفته بودم. من کلید خونه رو داده بودم به ایشون تا قالی ها را ببرن!

کریم یخ زده بود. باورش نمی شد. طوری سیّد را نگاه می کرد که انگار طلبکار است.

سیّد دستی به شانه اش زد و با کلی احترام و تعارف، او و قالی ها را بدرقه کرد. کریم مثل یک کوه سنگین، قدم بر می داشت تا اینکه خَم کوچه را پشت سر گذاشت.

فردای آن روز قالی ها و خودش را دزدکی به در سیّد رساند. این کارها در مرام او نبود. حتی از خودش هم خجالت می کشید. می خواست دَر بزند اما نمی توانست. با چه رویی به صورت سیّد نگاه می کرد؟!

بعد از چند بار دل دل کردن، بالاخره مشتش به سمت در رفت.

سید در را گشود و با خوشرویی تمام، احوالش را جویا شد.

-         اسم شما چیه آقا جان!؟

کریم با خجالت گفت: اسمم کریم آقا سیّد. فقط می تونم بگم منو ببخشید آقا سیّد...شرمنده ام!

دستانش می لرزید. قالی ها را کناری گذاشت. هنوز سرش پایین بود و می خواست از شدت شرمساری هر چه سریعتر فرار کند.

-         مَ من بِرم آقا سیّد؟

سیّد دستش را گرفت و گفت: کجا کریم آقا؟...خدا باید ببخشه، نه من.

کریم تاب نیاورد. سیّد او را در آغوش کشید و بلورهای اشک روی صورتش می دویدند. زیر لب نجوا می کرد. حال قشنگی داشت. حالش، حال یک بنده بود...

آیت الله تقوی یا همان سیّد، کمکش کرد تا چرخی بخرد. حالا دیگر سر و سامانی گرفته بود. میوه می فروخت تا خرج زن وبچه اش را در بیاورد. شاید هم میوه می فروخت تا میوه ی دلش شاد شود...! شاید هم نان دلش را می خورد...!

                                                       *****************

قرص ماه در قلب تاریک آسمان خود نمایی می کرد. مرد چرخچی از روی پله بلند شد؛ پارچه ای روی بساطش کشید که رویش نوشته بود: «وقت نماز است». راه افتاد که به مسجد برود. عقب مانده بود اما دیر نبود... می رسید...!

                                                                                                                                                          محسن بابایی


88/6/15
11:14 صبح

شبستری (2)

بدست فصل رویش در دسته

وی در بیست سال اخیر ارتباط علمی و فلسفی خود با جهان غرب را همواره حفظ کرده و در سمینارها و کنفرانس‌های بین‌المللی متعدد که به مباحث الهیات تطبیقی و یا گفتگوهای میان ادیان مرتبط است شرکت ‏نموده و در آنها سخنرانی کرده است.‏ مجتهد شبستری در ? سال اخیر بنا به دعوت دانشگاه وین (اتریش) و دانشگاه بن ‏(آلمان) نظرات خود در باب نسبت ‏متون دینی اسلام با هرمنوتیک جدید و نسبت اسلام، دموکراسی و حقوق بشر را برای دانشجویان رشته‌های اسلام‌شناسی ‏و حقوق آن دانشگاه‌ها به صورت درس گفتارهای فشرده (Vorlesung) تدریس کرده است. از وی مقالات متعددی به زبان‌های آلمانی و عربی در‏ مجله‌های تخصصی اروپایی و عربی منتشر شده‌ است. ‏صاحب‌نظران متعددی مقالات او را به آلمانی و انگلیسی و عربی و ترکی، ترجمه و‏ منتشر کردند و یا بر افکار او نقد ‏نوشته‌اند. بیشتر این مقالات را می‌توان در سایت‌های اینترنتی به دست آورد.

بازنشستگی از دانشگاه تهران

در سال ????‏ با اینکه ?? سال بیشتر از خدمت رسمی مجتهد‏ شبستری در دانشگاه ‏تهران سپری نشده بود و او تنها استاد تمام گروه ادیان و عرفان دانشکده? الهیات دانشگاه تهران بود و گروه آموزشی ‏ نیاز مبرم به حضور او را اعلام کرده بود، وی مشمول‏ بازنشستگی اجباری شد. پس از بازنشستگی، دو ‏ دانشگاه‌‏ از آلمان و اتریش جهت تدریس از وی دعوت به عمل آوردند ولی او به‏ علت وضعیت نامساعد مزاجی، آن ‏دعوت‌ها را نپذیرفت. در سال ‏???? آخرین نظریات وی در باب هرمنوتیک متون دینی اسلامی «قرآن» به صورت یک ‏مقاله ی مفصل با عنوان «قرائت نبوی از جهان» و یک مصاحبه با عنوان «هرمنوتیک، تفسیر دینی جهان» در شماره? ? ‏فصلنامه? مدرسه منتشر شد که مخالفت ها و موافقت‌های دامنه‌داری را‏ برانگیخت.‏ در این مقاله و مصاحبه برای اولین بار ‏وی این نظر را مطرح کرد که قرآن کریم، «کلام نبویِ» پیامبر اسلام است و محصول وحی است و نه خود وحی. بحث ها و چالش های انگیخته شده پیرامون این نظریه، همچنان ادامه دارد. بسیاری آن مقاله را موجب توقیف نشریه مدرسه می‌دانند. ‏

نظرات مجتهد شبستری در باب این موضوع در مقالات «قرائت نبوی از جهان» شماره? ?، ?، ?، ?، ? در سایت ‏اینترنتی دائرة المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است. وی از آغاز تأسیس دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، عضو شورای علمی این دائرة المعارف بوده و مقالات متعددی از ایشان در این ‏دائرة‌المعارف به چاپ رسیده است.

در اسفند ???? در پی سخنان محمد مجتهد شبستری در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان، سایت آینده متن کامل سخنان و فایل صوتی بخشی از پرسش و پاسخ را که برخی خبرگزاری آن را توهین به پیامبر ارزیابی کرده اند منتشر کرد.

آثار

  • ترجمه پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی نوشته صبحی صالح
  • سه گونه قرائت از سنت در عصر مدرنیته (قسمت دوم کتاب سنت و سکولاریسم نشر:صراط ????)
  • هرمنوتیک، کتاب و سنت ؛انتشارات طرح نو، ????
  • ایمان و آزادی ؛انتشارات طرح نو، ????
  • نقدی بر قرائت رسمی از دین
  • تأملاتی در قرائت انسانی از دین

 


88/6/15
11:14 صبح

محمد مجتهد شبستری(1)

بدست فصل رویش در دسته

محمد مجتهد شبستری

محمد مجتهد شبستری، اندیشمند مسلمان و استاد سابق دانشگاه تهران است. وی به خاطر نظرات جدید خویش در مورد هرمنیوتیک و فهم متون دینی چهره ی شاخصی است.

شبستری در سال‏ ????‏ در شبستر ‏‏(آذربایجان شرقی) چشم به جهان گشود.‏ وی در ?‏ سالگی به اتفاق خانواده برای سکونت به تبریز منتقل شد. در سال ‎‎????‏ برای تحصیل در علوم اسلامی وارد حوزه علمیه قم گردید.

< type=text/java>
// if (window.showTocToggle) { var tocShowText = "نمایش"; var tocHideText = "نهفتن"; showTocToggle(); }
//]]>
 دوران طلبگی در قم

دوران تحصیل وی در حوزه قم، حدود 18 سال طول کشید. در این دوران، وی علاوه بر فراگیری مقدمات علوم اسلامی، تحصیلات و مطالعات خود را در رشته‌های: ادبیات عرب، فقه، اصول، فلسفه، کلام و تفسیر ادامه داد. او سطوح حوزوی را در حدود هشت سال گذراند و پس از آن در دوره‌های درس خارج فقه و اصولِ اساتید و مراجع وقت شرکت کرد. در پایان دهه ی?? شمسی‏ در تجربه و دغدغه‌ای مشترک با امام موسی صدر، نخستین نشریه ی دینی را با رویکردِ ‏نمایاندن صورت انسانی و عقلانی اسلام با نام ‏«درسهایی از مکتب اسلام» منتشر کرد.

او خود می‌گوید: «در سال‌های پایانی دوره ی تحصیلم در قم، نشریاتی منتشر می‌شد و در آن نشریات، سعی می‌شد معارف اسلامی به صورت قابل قبول، برای نسل تحصیل کرده ی مملکت عرضه شود که معروف ترین آنها ، مجله ی مکتب اسلام و فصلنامه و سالنامه مکتب تشیع بود و من عضو هیئت تحریریه ی مجله ی مکتب اسلام بودم.»

مهاجرت به آلمان و جانشینی بهشتی

وی می‌گوید: «مرحوم بهشتی به خاطر آشنایی که با من داشتند، از من خواستند: به آلمان بروم و سرپرستی مرکز اسلامی هامبورگ را بپذیرم. من این پیشنهاد را پذیرفتم. در سال ???? بود که به آلمان رفتم. ده سال، سرپرستی مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده داشتم. حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران بازگشتم.»

 اقامت در اروپا برای ‏وی فرصتی پیش آورد تا با تسلط بر زبان آلمانی، در فرهنگ‏ و تمدن غرب به ویژه فلسفه ی جدید الهیات مسیحی از نزدیک مطالعات و تحقیقاتی به عمل آورد‏.‏ او در این مدت برای شرکت در سمینارها و کنفرانس‌های بین‌المللی فلسفی و الهیاتی ‏و سخنرانی در آنها بارها به کشورهای مختلف اروپایی، عربی و امریکا سفر کرد و با شخصیت‌های برجسته ی مسیحی، ‏یهودی، بودایی و مسلمان در‏ نقاط مختلف جهان به گفتگو نشست و با آنان درباره ی چالش‌های علم و فلسفه جدید با الهیات ‏ادیان بزرگ جهان تبادل نظر کرد و فراوان از آنان آموخت.

بازگشت به ایران و دوره ی پس از انقلاب

مجتهد شبستری در سال ???? به ایران بازگشت. در آن ‏سال نشانه‌های انقلاب اسلامی ایران یکی پس از دیگری آشکار می‌شد. وی که در دوران اقامت در آلمان نیز فعالیت ‏سیاسی جهت استقرار دموکراسی در ایران را در برنامه ی خود قرار داده بود، پس از پیروزی انقلاب در ایران وارد صحنه‌های سیاسی شد. مقالات فرهنگی- سیاسی وی در مجلات و روزنامه‌های معتبر آن دوران انتشار ‏می‌یافت و سخنرانی های او هم از‏ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد.

 در سال ???? وی به نشر‏ یک مجله ی تئوریک (دو هفته یک بار) به نام اندیشه اسلامی پرداخت. اما به علت بروز ‏مشکلات مالی از این مجله ?? شماره بیشتر منتشر نشد.‏ این مجله در عین حال که در سمت و سوی حمایت از انقلاب حرکت می‌کرد از روند اوضاع سیاسی نیز به صراحت انتقاد می‌نمود.‏ ‏

وی در سال های پس از انقلاب از جانب مردم زادگاهش شبستر برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. اما پس از اتمام دوره ی اول مجلس، از سیاست دست شُست و پس از آن، بیشتر به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و ادامه ی مطالعات شخصی‌اش پرداخت. در همان سال‌ها وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران از وی دعوت کرد عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بپذیرد. ‏وی با استقبال از این دعوت در دانشکده الهیات و معارف اسلامی، گروه فلسفه و کلام اسلامی مشغول تدریس شد و ‏سپس به گروه ادیان و عرفان همان دانشکده انتقال یافت. در سال های بعد، وی به رتبه ی دانشیاری و سپس رتبه ی «استاد ‏تمام» ارتقاء یافت.‏ او در دانشکده ی الهیات، سال های متمادی در رشته‌های کلام تطبیقی، تاریخ ادیان تطبیقی و عرفان تطبیقی ‏‏(یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم و هندوئیسم) در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تدریس کرد. در سال های بعد، کتاب ها و مقالات متعددی در این باب نوشته شد. آراء وی نیز مورد مخالفت‌ها و موافقت‌های زیاد قرار گرفت امّا بالاخره هرمنوتیک جدید، جای خود را در ادبیات دینی معاصر‏ ایران باز کرد. وی تحقیقات و مباحث خود را ‏برای روشن‌تر ساختن نظریاتی که مطرح کرده بود همچنان ادامه داد و در سال های پسین کتاب های«ایمان و آزادی»، ‏‏«نقدی بر قرائت رسمی از دین»و «تأملاتی در قرائت انسانی از دین» را منتشر کرد که هر کدام از آنها به گونه‌ای به ‏همان مسئله پرداخته‌اند.


88/6/15
11:11 صبح

روحانی نمونه

بدست فصل رویش در دسته

روحـانـی نمــونـه

مقـدمـه

نمونه ها زیادند؛ مثل پدر نمونه، معلم نمونه، کارگر نمونه، رزمنده ی نمونه، و... اما ما در اینجا از «روحانی نمونه» سخن خواهیم گفت. این واژه ترکیبی از «روحانی» و «نمونه» می باشد. بنابراین لازم است در ابتدا این دو واژه را موشکافی کنیم.

 روحانی کسی است که توجه به مسائل خدائی و گرایش به سوی معنویت و آخرت در همه ی زندگی او جاری است؛ زیرا روح همان حقیقت الهی است که در قالب جسمانی انسان دمیده شده است. نتیجه ی حاصل از این تعریف این است که اگر کسی تمام توجهش به جمع اموال بوده، بگونه ای که  حتی اعمال معنوی را نیز با محاسبات مادی می سنجد، او روحانی نبوده بلکه یک شخصیت جسمانی و مادی است که به اشتباه به روح و روحانیت نسبت داده می شود.

اما مراد از نمونه چیست یا کیست؟ نمونه شخصی را می گویند که خارج از روال طبیعی و بیشتر از حدّ معمول از استعدادهای خدادادی خود استفاده کرده است.

برای واضح تر شدن مطلب، کشاورز نمونه و صنعتگر نمونه و معلم نمونه را مثال می زنیم.

* کشاورز نمونه به کسی می گویند که در اثر فرایندی به تولید حداکثری محصول دست پیدا کند. مثلاً اگر یک کشاورز عادی از یک زمین یک هکتاری، سه تُن گندم برداشت می کند، او هفت تُن برداشت کند.

* صنعتگر نمونه کسی است که اگر دیگران در کارگاه خود قطعاتی را به طور معمول می سازند، او قطعه ای را با کیفیّت بهتر و هزینه ی کمتر تولید کند.

* معلم نمونه کسی است که علاوه بر تدریس متعارف، به درد دل دانش آموزان هم گوش کند و برای حلّ مشکلات آنها راه حل پیدا کند. با اولیاء دانش آموزان هم در ارتباط باشد و در روش تدریس، برای فهم بهتر دانش آموزان سبک جدیدی به وجود آورد.

با توجه به این مثال های روشنی که از نظر گذشت، می توان روحانی نمونه را نیز تعریف کرد.

 یک روحانی نمونه کسی است که خدائی باشد و نهایت تلاش خود را برای فهم و تفهیم درس به کار برده و به غیر خدا توکّل نکند. سیره و روشی را ابداع کرده و به کار بندد که هدایت گری جامعه با سهولت و کیفیت بهتر انجام بگیرد.

برای رسیدن به این ایده (روحانی نمونه) ویژگی ها و پارامترهایی لازم است که در سلسله بحث هایی به بررسی و تحلیل آنها خواهیم پرداخت.

1- کـار بـرای خـدا

ویژگی اول یک روحانی نمونه از دو عنوان «کار و تلاش» و «برای خدا بودن» تشکیل یافته است.

از ویژگی های یک روحانی نمونه، تلاشگری او است. این ویژگی از آموزه های قرآنی اسلام است. چنانکه در مورد آیه ی هفتم از سوره ی انشراح (بنا بر قرائت مشهور از کلمه ی« فَانصَبْ» که می فرماید: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ») با استفاده از کلام مفسرین بزرگ نکاتی قابل ذکر است. از جمله اینکه برای یک سالکِ راه خدا، از کار اُفتادگی، فراغت و بازنشستگی معنا ندارد.

رسول گرامی اسلام(ص) اگر نهایت تلاش خود را به کار نمی بستند، چگونه می توانستند بیش از هشتاد جنگ را اداره کنند؟ و چگونه می توانستند فضای جهالت عربی را به فضای تمدن اسلامی و علم و معرفت تبدیل کنند.

نمونه ی معاصر انسان های تلاشگر، امام راحل(ره) است. اگر ایشان تمام تلاش خود را به کار نمی بستند، چگونه می توانستند تا حدود شصت سالگی بارِ علم خود را از نظر فقاهت و فلسفه و تفسیر و عرفان و علوم دیگر بسته و از حدود شصت سالگی تا نزدیک هشتاد سالگی، انقلابی با آن عظمت را رهبری و به ثمر رسانند.

مقام معظم رهبری نمونه دیگری برای انسان های تلاشگر به شمار می آیند؛ چرا که هم مبارزات دوران ستمشاهی و هم مبارزات زمان انقلاب را مدیریت کرده و در همان حال در ابعاد علمی به مراتب عالی اجتهاد و مرجعیت رسیدند.

بسیاری از مجتهدین و مبارزین از همین قبیل می باشند؛ چرا که بدون کار و تلاش به بخشی از این موفقیت ها هم دست نمی یافتند.

اما در مورد عنوان دوم که (خدائی بودن) است نیز باز از قرآن کریم مدد می جوئیم.

 آیه ی هشتم از سوره انشراح، به خداگرائی و جهت دادن کار و تلاش به سمت معبود توصیه می فرماید: « وَ إِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ »

«رغبت» همان گرایش نفسانی و نیت و اراده است که لازم است در جهت رضایت خدا شکل بگیرد نه در راه خودپسندی و خودخواهی.

علاوه بر آیه ی فوق، قید «فی سبیل الله» که در بسیاری از آیات تکرار شده است و تعبیرات دیگری مانند: «یَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ»(احزاب/39) که در مورد مبلّغین حقیقی راه خدا بیان گردیده و آیه ی شریفه «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى»(سبأ/46) که تنها موعظه الهی به پیامبر عظیم الشأن می باشد، همه تأکیدی بر انطباق کار و کوشش با جهت و غرض الهی است.

در اینجا برای دوری از کلّی گویی، به چند نمونه از مصادیق «کار برای خدا» که روحانی نمونه خود را به آن مزین کرده، اشاره می شود:

*روحانی نمونه برای تبلیغ دین خدا، فقط به منطقه ی پُرجمعیت یا کم جمعیت توجه ندارد.

*روحانی نمونه به کم یا زیاد بودن حق الزحمه، دل بسته نیست.

*روحانی نمونه توکّل به فلان آقا و فلان مؤسسه و فلان اعزام کننده ندارد؛ اگر چه با همه ی آنها همکاری می کند.

*روحانی نمونه خوشبختی و بدبختی خود را مرهون استقبال یا عدم استقبال مردم نمی داند.

*روحانی نمونه گاهی سکوت و گاهی فریاد و حرکت را وظیفه ی خود می داند.

*روحانی نمونه حرکت کل جامعه بشری را که مقدمه ی ظهور منجی عالم است مدّ نظر دارد. یعنی در راستای جهانی بودن اسلام تلاش می کند؛ چنان که امام خمینی فرمودند: «ما سنگرهای کلیدی دنیا را فتح خواهیم کرد.»


88/6/15
11:10 صبح

گوش خر

بدست فصل رویش در دسته

 گوشِ خر

اگر با عنوان بالا مشکل دارید، به گیرنده های خود دست نزنید؛ مشکل از ما است! می پرسید: خلاصه این «گوش» را به جناب درازگوش اضافه کنیم یا نکنیم؟ می گوییم: نیازی به تحقیقات مفصّل نیست و کسی هم این مشکل را برای راه اندازی مرکز یا مؤسّسه یا پژوهشکده ی جدیدی بهانه نکند! چون ما پاسخش را در آستین داریم: هر دو ممکن است و هر دو می تواند درست باشد.

ظاهراً اولین بار جناب مولوی، این «ممکن» را «واقع» کرده است:

                                               گوشِ خر بفروش و دیگر گوش خر

                                                این معانی را نیابد گوشِ خر

بنابراین مشکل در نوع رابطه ی میان گوش و خَر نیست؛ بلکه مسئله این است که گوش هم انواعی دارد و ما شاید با همه ی انواع و اقسام این عضو گوشه گیر آشنا نباشیم. همه ی اینها مقدمه بود تا در اینجا مقداری «گوش پژوهی» کنیم.

داشتیم می گفتیم که گوش هم انواعی دارد؛ اما شاید نتوانیم اینجا همه ی گوش ها را بگیریم و به شما نشان دهیم. پس، از باب «آب دریا را اگر...» و این جور حرف ها، دو نوع معروفش را به استحضار گوش پژوهان محترم می رسانیم:

1-     نخست گوشی است که صداها را می گیرد، اما برای آنها تَره هم خُرد نمی کند. این همان گوشی است که جناب مولانا کم لطفی کرده، به خَر نسبت می دهد.(کم لطفی به گوش یا خر؟! فتأمّل)

2-     گوش دوم آن است که وقتی صدایی را می شنود، شروع به سیخونک زدن به صاحبش می کند که مهمان داریم و باید از او پذیرایی کنیم. از قضا جناب مولانا درباره ی این گوش هم افاضات کرده اند:

                                            آدمی فَربه شود از راه گوش

                                            جانور فربه شود از حلق و نوش

این گوش به پنبه آلرژی دارد و همیشه با خود زمزمه می کند:

                                            پنبه ی وسواس بیرون کن ز گوش

                                            تا به گوشَت آید از گردون خروش

نتیجه می گیریم که گوش محترم را هم می توان به خر اضافه کرد و هم می توان آن را فروخت و یکی دیگر خرید که کار کند و هنرش فقط ضبط کوتاه مدت صداها نباشد.

این افاضات، خلاصه ی چندین سال گوش پژوهی ما بود. حالا توصیه های کارشناس محترم را بشنوید. (ببخشید! گوش کنید.)

از شنیدن تا گوش کردن!

گوش کردن به معنای شنیدن نیست. شنیدن یک فرایند فیزیولوژیکی است. به ارتعاش امواج صدا در گوش میانی و فرستاده شدن محرّکهای الکتروشیمیایی از گوش میانی به سیستم مرکزیِ شنوایی در مغز را شنیدن می گویند. اما گوش کردن، توجه دقیق به صدا و دریافت معنای آن است. معمولاً زمانی که گمان می کنیم به دقت گوش فرا می دهیم، تنها پنجاه درصد از آنچه را که می شنویم، درک می کنیم و پس از گذشت دو روز، فقط نیمی از این پنجاه درصد را می توانیم به خاطر آوریم. بنابراین عجیب نیست که گوش کردن را «هنر فراموش شده» می خوانند.

انواع گوش کردن

1- گوش کردن تفنّنی: این نوع گوش کردن برای لذت بردن و سرگرمی است؛ مثل موقعی که به شعر و سرودی جذاب یا یک سخنرانی سرگرم کننده و جالب، گوش می سپاریم.

2- گوش کردن فعّال و همدلانه: این نوع گوش کردن، برای حمایت عاطفی از گوینده است. برای مثال، هنگامی که روان پزشک به اظهارات بیمار خود گوش می کند، یا زمانی که همدلانه پای سخن دوستان خود می نشینیم، آنان را برای گفتنِ بیشتر و بهتر تشویق می کنیم.

3- گوش کردن برای درک مطلب: این نوع گوش کردن، برای فهم شنیده ها، لازم است؛ وگرنه می شنویم بدون اینکه بفهمیم.

4- گوش کردن منتقدانه: نقد و ارزیابی یک پیام، موقوف به این نوع گوش کردن است؛ مثل هنگامی که به نطق انتخاباتی یک کاندیدای سیاسی گوش می سپاریم یا هنگامی که حرف های هم مباحثه ای خود را می شنویم.

به رغم اهمیت همه ی انواع گوش سپاری، در این نوشتار، فقط دو نوع اخیر را بررسی می کنیم.

عللِ «شنیدن و نفهمیدن»

1- عدم تمرکز

مغز ما به طور باورنکردنی، قوی و فعّال است. ما می توانیم در هر دقیقه 120 تا 150 کلمه بر زبان بیاوریم، اما مغز ما می تواند در هر دقیقه 400 تا 800 کلمه تولید کند یا بشنود. این امر می تواند گوش کردن را خیلی آسان جلوه دهد اما در حقیقت این مسئله تأثیر معکوس دارد؛ زیرا ممکن است در وقت شنیدن، مقداری از «زمان مغز» اضافه بیاید؛ یعنی مغز کار خود را کرده و منتظر کلمات جدید است اما هنوز کلمه ای صادر نشده است. در این هنگام جریان گوش کردن، بر اثر تفکر درباره ی مسائل متفرقه قطع می شود. به همین دلیل گاهی هنگام گوش کردن در کلاس درس، مسئله و حادثه ای به ذهنمان راه می یابد و تمرکز ما را به سادگی برهم می زند.

2- وسواس در گوش کردن

همیشه عیب از بی توجهی نیست؛ گاهی اوقات مشکل در بیش از اندازه گوش کردن است. آنگاه که به هر یک از لغت های گوینده چنان توجه می کنیم که گویی تمامی کلماتش به یکسان مهم هستند، نکته ی اصلی گوینده گم شده، درک آن ناممکن می شود. نباید خود را چنان غرق جزئیات و فروع کنیم که محورهای اصلی سخن، تحت الشعاع قرار گیرند. به عبارت دیگر: «عَلیکُم بِالمُتونِ لا بِالحَواشی».

3- پرش به سوی نتایج

گاهی اوقات هنگامی که به صحبت های یک سخنران گوش می دهیم، ذهنمان سریعاً متوجه نتایج می شود. این پرشِ ناسودمند، یکی از علل ضعف یا کمرنگی ارتباط ما با طرف های گفت و گو است. در واقع همان حرف در دهان گوینده گذاشتن است. چون مطمئن هستیم که چه می خواهند بگویند، به آنچه می گویند دقت نمی کنیم. حتی گاهی اوقات نمی شنویم که چه می گویند.

4- تمرکز روی طرز بیان و ظاهر گوینده

توجه بیش از حدّ به ظاهر یا طرز صحبت کردن افراد، باعث می شود ما به آنچه می گویند، گوش نکنیم. برخی از افراد آن قدر به ظاهر شخص، لهجه های محلّی، نقایص و عیوب کلام یا تکیه کلام های گوینده، اهمیت می دهند که گوش سپردن به کلام او را از یاد می برند.

5- شنیدن برای نقد کردن

گاهی هدفمان از گوش دادن، فقط اشکال کردن، ایراد گرفتن و پاسخ گفتن به گوینده است؛ نه فهم مطلب. در نظر داشته باشید که هدف از گوش دادن، کسب معرفت و آگاهی است. بنابراین سعی کنید ابتدا «پیام را دریابید». وظیفه ی شنونده این است که بفهمد؛ موافقت یا مخالفت، در مراحل بعد معنا پیدا می کند.


<   <<   6   7   8   9      >