سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/7/5
3:59 عصر

مصاحبه (2)

بدست فصل رویش در دسته

فصل رویش: آیا به تمرکزگرایی در بخش اساتید معتقد هستید یا کثرت گرایی و گسترده تر شدن دامنه ی اساتید؟ کدام مدل را برای حوزه بهتر می پسندید؟

ملکی: بنده گزینه ی اول را مناسب می دانم. استادی که برای تربیت طلبه ها انتخاب می شود، باید در رسالت حوزوی خودش متمرکز باشد. اگر برنامه های مُتشتّت و گوناگونی داشته باشد، در صورت مثبت بودن شخصیت استاد نیز تاثیرگذاری کمی خواهد داشت؛ حال اگر شخصیت مثبتی نداشته و نگاه مادی به کارش داشته باشد که بدتر هم خواهد شد

شعبانی: به نظر من کثرت گرایی در جذب اساتید خوب است به این شرط که سلسله شرایطی در آن لحاظ شده باشد. اگر گسترده کردن دامنه ی اساتید با نگاه معیشتی و آب باریکه قرار دادن برای آنها باشد، علاوه بر اینکه خود این نگاه یک مشکل به شمار می آید، مشکلات دیگری نیز ایجاد می کند. از جمله اینکه حداقل شرایطی که یک استاد باید از لحاظ علمی و معنوی داشته باشد را نخواهد داشت؛ چرا که اشتغالات دیگری هم دارد و فکرش متشتت است.

تکثر اساتید مطلوب است به شرط آنکه نسبت به این مدل نگاه درستی باشد. نگاه باید مسئولانه باشد. نگاه مسئولانه به مجموعه ای که متولّی دین و معارف دینی و مسئولیت نیابت امام زمان(عج) در زمان غیبت را دارد. اگر این نگاه حاکم باشد، در صورت متعدد بودن هم هر کدام از اساتید تأثیر خاصی خواهند داشت. تنوّعی هم به وجود می آید و به قول معروف«هر گلی بویی دارد».

فصل رویش: به نظر بنده، اساتید محترم حوزه علمیه قزوین همگام با تحولات علم حرکت نمی کنند و از آخرین دستاوردهای علمی که متصدی تدریس آن هستند، اطلاع چندانی ندارند. برای این وضعیت اگر عنوان پسرفت خیلی مناسب نباشد عنوان رکود کاملا صدق می کند. این برداشت را چگونه ارزیابی می کنید؟  

شعبانی:  باز هم این برداشت جنابعالی از حوزه علمیه قزوین صحیح است ولی این مطلب هم به دیدگاه و نگاه برمی گردد. غیر از آن نگاه کلی شغل مدارانه که عرض کردیم، در حوزه غرض این است که فلان درس استادی داشته باشد و در پایان سال اتمام حجتی بر طلبه بشود و دیگر کاری به قدرت علمی و وسعت علمی استاد نداریم. ولی اگر این نگاه اصلاح بشود، خود به خود ایجاب می کند که اساتید از مسائل جدید اطلاع و آگاهی داشته باشند. و نیاز به مجمعی پیدا می کنند که این اطلاعات در خصوص مسائل جدید را از آنجا دریافت بکنند.

مدیریت می تواند این مجمع را پشتیبانی کرده و مواد اولیه و ابزارهای لازم را تدارک دیده و تشکیل جلسات را نیز بر عهده گیرد. این جلسات فواید زیادی دارد از جمله اینکه اساتید محترم اطلاعات جدید علمی را دریافت می کنند و هماهنگی هایی در نحوه ی تدریس ایجاد می شود و ضمن تدریس، خودشان هم در حال آموزش بوده و مهارت هایشان را به یکدیگر انتقال می دهند.

اگر مدیریت محترم زمینه ی این کار را فراهم کرده و از اساید دعوت کند که چنین مجمعی داشته باشند، آن کاستی ها جبران می شود.

می بینید که باز هم این قضیه به مدیریت بر می گردد و گرنه استاد به تنهایی نمی تواند هم به دنبال تشکیل جلسه و تبادل اطلاعات برود . هم به مطالعات متن درس بپردازد. ضمن آنکه با آن نگاه فرعی شغل مدارانه، استاد دیگر انگیزه ای ندارد تا به دنبال چنین مسائلی برود. به فرض که این معلومات جدید را هم داشته باشد، دیگر کاربردی ندارد؛ چرا که از او فقط تدریس آن متن را مطالبه می کنند تا شاگرها بتوانند در آخر سال امتحان بدهند. و چه بسا پرداختن به مسائل جدید، مضرّ هم تلقی بشود.

فصل رویش: آقای ملکی! نظر جنابعالی چیست؟

ملکی: تحول در اموزش مقوله ای فراتر از اطلاع بر نظریات جدید است. اگر منظور شما تحول در آموزش است، بخش عمده ی آن به نگرش ها و سلایق مدیران و برنامه ریزان بر می گردد و بخشی نیز بر دوش اساتید است. اطلاع بر نظریات جدید همه ی آن تحول نیست بلکه زیرمجموعه و شاخه ای از تحول در آموزش است.

تا مدیران بر آن ساختارهای فکری غلط خود جمود بورزند و تعصب داشته و در همان چارچوب حرکت کنند، اگر هم در کادر اساتید کسانی باشند که بخواهند تحولی ایجاد کنند، دست و پای آن استاد هم بسته است. یعنی زمینه و بستر تحول از ناحیه ی استادی که این مهارت وهنر را داشته باشد، فراهم نیست. این بسترسازی باید از ناحیه ی مدیران باشد و مدیران هم باید معتقد به آن برنامه باشند. با نگرش های ناقص و غلط نمی توان این تحولات را ایجاد کرد. 

فصل رویش: اینها برخی از مشکلاتی بود که مطرح شد. به نظر شما راه برون رفت از این وضعیت چیست؟ چه راهکارهایی برای تقویت وضعیت اساتید پیشنهاد می دهید؟

شعبانی: در خصوص راهکارها ابتدا باید عرض کنم برنامه ای که از طرف مدیریت عالی حوزه علمیه قم ابلاغ می شود، محدودیت هایی ایجاد می کند. برنامه ای که از بالا ابلاغ می شود، مباحثی مثل طرح نظریات جدید و به روز بودن را بر نمی تابد. ولی محدودیت برنامه به گونه ای نیست که تمام راه ها بسته شود. در همان چارچوب های تعیین شده نیز می توان مطالبی را به صورت ضمنی و اشاره ای پرداخت. مثلا بحث پلورالیسم و تکثرگرایی را می توان در ضمن بحث های اصولی از قبیل تخطئه و تصویب مورد بررسی قرار داد و یا بحث از هرمنوتیک را در مبحث ظواهر می توان پرداخت.طرح اینگونه مطالب جذابیت و نشاط خاصی دارد و باعث می شود تا مفید بودن بحث های درسی برای طلبه معلوم گردد و فکر نکند درس های که می خواند، بحث های قدیمی و غیرکاربردی است؛ بلکه بر عکس، اگر کسی به بحث های درسی خودش مسلط باشد می تواند بسیاری از مسائل جدید را نیز تجزیه و تحلیل بکند.

طرح این مباحث به قدرت و وسعت علمی استاد بر می گردد. منظور من از قدرت، همان عمق علمی و از وسعت گستردگی و توسعه ی علمی است؛ به این معنی که اطلاعات علمی استاد، منحصر در متن درس نبوده و نگاه جامع تری داشته باشد. مثلا به مناسبت درس بتواند مباحث تاریخی، فقه الحدیث، حقوق و... نیز بپردازد.

فصل رویش: منظور ما از راهکارها همین بحث است. یعنی با چه برنامه هایی می توان این اطلاعات را در میان اساتید بُرد و به رشد علمی آنها کمک کرد؟ مثلا ممکن است مدیری مطالعه ی اجباری (شبیه مباحثه ی اجباری) را برای اساتید پیشنهاد دهد! راه دیگر، تشکیل گروه های علمی برای اساتید است که اشاره فرمودید. راه های از این قبیل وجود دارد؟

شعبانی: توجه داشته باشید، یک زمان این زمینه ها در خود استاد هست و اگر بالفعل هم این اطّلاعات علمی جدید را نداشته باشد، بالقوّه زمینه های پرداختن به آن را دارد. البته برخی از اساتید با زمینه سازی هم دچار تغییر نمی شوند و در واقع باید از نو تربیت استاد شده و به مرکز دیگری به عنوان تربیت مدرّس نیاز است. از این گروه که بگذریم، به نظر من اولاً باید در انتخاب اساتید، دقت بیشتری شده و قدرت علمی و توسعه ی علمی استاد مدّنظر قرار گیرد. اساتیدی انتخاب بشوند که زمینه های ذهنی و فکری و زمینه های وقتی و فراغت زمانی در آنها باشد. اگر استادی استعداد فکری نداشته باشد و یا فرصت کافی نداشته باشد، با تشکیل جلسات علمی هم نمی تواند مؤثر بوده و پویایی لازم را داشته باشد.

بعد از گزینش استاد با انگیزه و دارای زمینه های ذهنی و وقتی مناسب، می توان در قالب تشکیل گروه های علمی، کمبودها را جبران کرد. راه دیگری غیر از این دو راه به نظر نمی رسد و در صورت اجرایی شدن این دو راه، مشکل تا حدّی حلّ می شود.

ملکی: قطعاً منظور این نیست که در حال حاضر استاد تربیت کنیم و دانشگاه تربیت مدرّس راه بیندازیم بلکه دنبال راهکارهایی هستیم که اساتید فعلی را به حرکت و جنب و جوش و نوآوری وادارد. به نظر من این مسأله نیازمند ایجاد فضای آماده از لحاظ زمانی و فراغت فکری و همین طور فضای مناسب به لحاظ امکانات از قبیل رایانه، نرم افزار، مجلّات تخصّصی و تشکیل جلسات و نشست های هم اندیشی با محور موضوعات جدید علمی است. البته قبل از همه ی اینها باید انگیزه سازی بشود. تا مادامی که در استاد انگیزه ی ورود در این مسائل نبوده و ضرورت پرداختن به آنها را حسّ نکند، با وجود آماده بودن تمام زمینه ها و امکانات، باز هم از این فضا و امکانات استفاده نمی کند.

به عقیده ی من برای ارتقاء علمی اساتید، یکی از راهکارها ایجاد انگیزه در اساتیدی است که انگیزه ی لازم را ندارند. بالأخره استادی که سال ها در مَسنَد تدریس نشسته را نمی توان به راحتی کنار گذاشت. در چنین شخصی باید انگیزه ی تحرّک و جنب و جوش ایجاد کرد. ولی در خصوص اساتیدی که جدیداً جذب می شوند باید در نظر داشت که زمینه و بسترهای رو آوردن به نوآوری و طرح مسائل جدید در آنها باشد.

فصل رویش: منظورتان از هم اندیشی، وجه عمومی آن است یا هم اندیشی تخصّصی در قالب گروه های مختلف علمی؟

ملکی: اگر کمسیون های خاص و تخصّصی باشد خیلی مطلوب تر هست. اساتیدی که در یک زمینه یا زمینه های مرتبط با یکدیگر تخصص دارند، تشکیل جلسه داده و مطالب روز، نظریات جدید، روش های جدیدی که ابداع شده را به هم اندیشی بگذارند، بهتر نتیجه می دهد. بنابراین ابتدا وجه تخصّصی جلسات اولویّت دارد اما مانعی ندارد تا مطالب عمومی نیز به هم اندیشی های عمومی و جمعی کشیده شود.

فصل رویش: نقش مدیریت در تشکیل گروه های تخصصی و هم اندیشی های تخصصی و عمومی چیست؟ آیا تشکیل این گرو ها از دست خود اساتید ساخته نیست و حتماً باید مدیریت این کار را انجام دهد؟

ملکی: این گونه مسائل به دوندگی هایی نیاز داشته و بسترسازی و امکانات خاصّی می طلبد که از دست اساتید ساخته نیست. ولی مدیریت صاحب اختیارات بوده و توانائی های ایجاد این بستر در اختیار او قرار دارد. قطعا باید اینگونه برنامه های سنگین را مدیریت اجرا کند.

شعبانی: به نظر من هم تشکیل این گروه ها به مدیریت مربوط می شود. آنچه که به استاد مربوط می شود این است که زمینه های فکری و علمی را داشته باشد یا در خودش ایجاد کند و زمینه های زیرساختی و زمانی را باید مدیریت فراهم کند. مثلاً مشغله های ذهنی استاد از سایر مسائل، باید توسط مدیر از بین رفته تا استاد متمرکز در مسائل علمی شود.

فصل رویش: خیلی ممنون و سپاسگزارم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. امیدوارم این گفت و گو زمینه ای برای ارتقاء علمی اساتید محترم حوزه علمیه قزوین باشد.

شعبانی: بنده هم از شما سپاسگزارم که زمینه ی طرح برخی دیدگاه ها را فراهم نمودید.

ملکی: بنده هم تشکر می کنم.  


88/7/5
3:58 عصر

مصاحبه(1)

بدست فصل رویش در دسته

اشاره: پاشنه آشیل تعلیم و تربیت در حوزه های علمیه، اساتید آن هستند. اگر این رکن دچار آسیب شود از هیچ بنی بشری کاری بر نمی آید. برای بازکاوی وضعیت این رکن اساسی، برخلاف رویه ی معمول (خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید از زبان دیگران) صلاح را بر آن دیدیم که گفته آید از زبان خودشان! به همین جهت و خیلی جهات دیگر، سراغ سه تن از اساتید حوزه علمیه قزوین رفتیم تا نقطه نظراتشان را در خصوص وضعیت اساتید جویا شویم. زمان میزگرد که فرا رسید، اولین معضل خودش را نشان داد و صدای یکی از این بزرگواران در حوالی پایتخت شنیده شد! در نتیجه چاره ای ندیدیم جز اینکه گفتگو را در قالب میز مثلثی اجرا و تقدیم حضورتان کنیم.

فصل رویش: از اساتید محترم حجت الاسلام و المسلمین شعبانی و حجت الاسلام ملکی که قبول زحمت فرمودید و در این میز گرد شرکت کردید سپاسگزارم. همان گونه که مستحضر هستید هر مجموعه ی آموزشی و علمی، حداقل سه رکن اساسی دارد که عبارتند از: مدیریت، اساتید و دانش جویان.  هر کدام از این ارکان نیز در جهش یا رکود علمی آن مجموعه سهم به سزائی دارند. ما در این گفت و گو به نقش اساتید به عنوان محوری ترین رکن خواهیم پرداخت و برای شروع بحث، استدعا دارم تعریفی از جایگاه و شخصیت استاد ارائه بفرمائید.

شعبانی: بنده هم خیلی سپاسگزارم که این گفتگو را ترتیب دادید. به نظر بنده استاد به معنی کسی است که پرورش دهنده ی ذهن متعلّم و دانش آموز می باشد. تدریس به معنی افزودن بر محفوظات ذهنی نیست بلکه راه انداختن ذهن است. البته افزودن بر اطلاعات و محفوظات هم باید باشد ولی نه به عنوان هدف اصلی بلکه به عنوان مقدمه ی پرورش ذهنی. متأسفانه هر سه رکن مراکز آموزشی (خواسته یا نخواسته) دست به دست هم داده و برنامه هایشان به گونه ای تنظیم گردیده که از هدف پرورش فکری و فعّال کردن ذهن متعلّم، دور افتاده اند و در این جهت حرکت نمی کنند. بنابراین وظیفه ی اصلی استاد فراهم کردن زمینه ی فعالیت و شکوفایی ذهن و فکر متعلّم است. از جنبه ی دیگری هم استاد می تواند منشاء اثر باشد و آن جنبه ی اخلاقی و تأثیرات معنوی است که در ضمن تدریس خود منتقل می کند.

ملکی: بنده خودم شاگرد هستم و فقط فرمایش حضرت استاد را در چند جمله تکمیل می کنم. به نظر من استاد یعنی کسی که با انتقال معلومات ذهنی خود از یک مبدأ عالی به مبدأ دانی، در راستای به کار انداختن قوّه ی ادراکی شاگرد، نقش ایفاء می کند. حضرت استاد بین تدریس و تعلیم فرق گذاشتند و این گونه هم هست. در تدریس به کار انداختن و به فعالیت واداشتن طالب یک فهم و ادراک صورت می گیرد و استاد باید این هنر را داشته باشد که قوّه ی ادراکی شاگرد را به کار بیندازد تا مطالب را خودش تلقّی و دریافت بکند نه این که استاد مطالب را به شاگرد انتقال بدهد. وظیفه ی استاد انتقال مطلب نیست بلکه این معلّم است که دارای چنین وظیفه ای است. معلّم افاضه ی علم می کند ولی مدرّس بسترسازی می کند تا زمینه ی ادراک علمی در شاگرد ایجاد شود. بنابراین به فعالیت واداشتن ذهن شاگرد نیازمند مهارت های علمیه و عملیه در مدرّس است و به صِرف دایرة المعارف بودنِ استاد این کار انجام نمی گیرد و به صِرف انتقال معارف و مفاهیم انباشته شده ی ذهنی، فکر ورزیده نمی شود. تنها یک روح ورزیده ای که به ورزش های علمی و عملی آراسته شده، می تواند این مهارت را پیدا کند؛ چرا که به کار انداختن ذهن، موانع و مقتضیاتی دارد که استاد با شناخت کامل آنها می تواند این کار را در فضای تدریس خودش ایجاد کند.

فصل رویش: با این توضیحاتِ حضرات، می توان نتیجه گرفت که استاد نقش اصلی را در جهش علمی ایفاء می کند. ولی متأسفانه این جهش را در حوزه علمیه قزوین شاهد نیستیم. آیا می توانیم این رکود را نیز به استاد منتسب کنیم یا این که دلیل دیگری دارد؟

شعبانی: پیشتر اشاره شد که مجموعه ی این مثلث باید هماهنگ با آن هدف خاص برنامه ریزی داشته باشد. درست است که کار استاد پرورش فکر و شکوفا کردن ذهن و اندیشه است ولی باید توجه داشته باشید که در مجموعه ی آموزشگاه های آموزشی، استاد مجبور است در چارچوب برنامه هایی که از طرف مدیریت عالی تدوین می شود، حرکت کند. در نتیجه، اگر برنامه با رویکرد محفوظات تدوین شده و سمت و سویش انباشتن اطلاعات در ذهن باشد، طبیعی است که از دست استاد هم کاری بر نمی آید. از طرف دیگر اگر متعلّم و دانشجو هم به علل گوناگونی اشتیاق و انگیزه ی لازم برای حرکت در این جهت و هدف را نداشته باشد، باز هم کار مشکل تر می شود. بنابراین اگر در جستجوی ریشه ها و عوامل وضعیت موجود هستیم، باید این عوامل را در هر سه ضلع این مثلث جستجو کرد.

فصل رویش: بنده خودم عقیده ی استاد شعبانی را دارم و عوامل شکوفایی و یا رکود را در هر سه ضلع می دانم. ولی آیا می توان به طور مشخص و عینی تر، نقش هر یک از مدیریت و استاد و شاگردان را در این رکود، مورد بررسی قرار داد؟

ملکی: به نظر بنده عمده ترین مشکلاتی که در حوزه علمیه قزوین مطرح است، به هیچکدام از سه ضلع ارتباط مستقیم پیدا نمی کند بلکه منشاء این مشکلات مربوط به برنامه ای است که از طرف شورای عالی حوزه علمیه قم تدوین و به مدارس زیر مجموعه ابلاغ شده است. مشکلات حوزه علمیه قزوین از سرچشمه نشأت می گیرد؛ چرا که مدیرانِ بومی نیز مجریان همان برنامه هایی هستند که از مرکز بر ای ایشان ابلاغ شده و اساتید نیز مجری برنامه ی مدیران میانی هستند.

البته در محدوده ی حوزه علمیه قزوین نیز، مشکلاتی مضاف بر مشکلات طرح و برنامه ای قم ایجاد شده است که ناشی از سلیقه های ناشایستی است که در اجرا اتخاذ می شود و البته اساتید نیز در میان این سه ضلع مثلث، سهم قابل توجهی دارند ولی در مقایسه با مدیران از سهم کمتری برخوردارند و در مقایسه با طلبه ها سهم بیشتری دارند. نمی توانیم سهم هر سه ضلع را در این ناکامی ها مشترک قرار دهیم.

فصل رویش: به نظر شما مشکل مدیریت چیست؟ منظورم آن بخشی از مدیریت است که به اساتید مربوط می شود؟

ملکی: بالاخره مدیرانِ مجموعه هایی که متعهد به تربیت انسان هستند، باید یک انسان شناس باشند؛ چرا که می خواهند انسان را تربیت کنند. بنابراین باید مربیانی انتخاب کنند که این انسان های بالقوّه را به فعلیت برسانند. وقتی مدیری از مباحث انسان شناسی و روان شناسی فاصله ی زیادی داشته باشد و اساساً در این فضا نباشد، هر کاری که بخواهد انجام بدهد، ممکن است در تربیت صحیح مؤثر باشد و ممکن است مؤثر نباشد و نتیجه ی معکوس داشته باشد. اگر مدیران و مجریان از خصوصیات و احوال انسانی اطلاع کافی نداشته باشند، تمام برنامه هایشان محلّ سئوال و اشکال است. از جمله ی این برنامه ها انتخاب اساتید است. این فضای مبهم و تاریک انسان شناسی، در انتخاب استاد هم تأثیر می گذارد؛ زیرا نگرش چنین مدیری به استاد، نگرش دیگری است و وظیفه ی استاد را چیز دیگری غیر از آن چه هست می بیند. بر این اساس انتخابش هم به گونه ی دیگری است.

فصل رویش: بنده احساس می کنم مقداری محافظه کارانه و فلسفی بحث می کنید. بنابراین لازم می دانم دریافت های خودم را از وضعیت اساتید به عرض شما برسانم تا راحت تر بحث کنیم. به اعتقاد بنده نگاه به استاد در حوزه علمیه قزوین نگاه صحیحی نیست. یک استاد باید در تعلیم و تربیت طلبه ها تمرکز پیدا کند ولی در حال حاضر وضعیت به این گونه نیست و مدیر محترم به هر کسی که به مزاقش خوش بیاید، تعارف کلاس داری می کند. بدون شکّ استادی که این گونه به تدریس دعوت می شود،  تمام همّ و غمش تربیت طلبه نیست بلکه تدریس و تربیت یکی از کارهای فرعی او به شمار می آید. مشخصاً در مورد این دیدگاهی که ارائه شد، چه نظری دارید؟

شعبانی: بنده هم نظر جنابعالی را قبول دارم البته در یک دایره ی وسیع تر. یعنی این گونه نیست که تنها نگاه مدیریت به استاد، ضعیف و کلیشه ای باشد؛ بلکه نگاه مدیر هم به شغل و کار و حوزه، نگاه درستی نیست. نگاه غالب مدیران، نگاه شغلی و اداری متعارف است به این معنا که مدیر حوزه هم باید مثل کارمند فلان اداره در ساعت های مشخص آمد و رفت داشته باشد. این نگاه به حوزه و فعالیت در حوزه، نگاه غلطی است و نتیجه نمی دهد. اگر مدیری نسبت به کار خودش نگاه کارمندانه و شغلی به معنای کسب درآمد و معیشت داشته باشد، طبیعی است که نگاهش به کار استاد نیز همین گونه می شود و در حدّ پُر کردن ساعات درسی از استاد توقع خواهد داشت و همین نگاه به شاگرد و تحصیلش نیز تسرّی پیدا می کند و در نتیجه، مجموعه ی علمی از هدف اصلی دورتر می شود.

فصل رویش: به نظر شما نگرش مدیران چه تأثیری در هدایت مجموعه ی آموزشی و خصوصاً اساتید خواهد داشت؟

ملکی: اگر نگرش و باورهای مدیران به صورت صحیح شکل نگرفته باشد، کل مجموعه (با واسطه یا بی واسطه) به صورت غلط راه خواهند رفت و به آن هدف واقعی نخواهند رسید. مدیران، رهبران این مجموعه هستند. در نتیجه، هم جهت دهنده ی اساتید و هم به واسطهی  اساتید، جهت دهنده ی شاگردان به شمار می آیند. اگر باور نابجا و باطلی در اذهان و قلوب مدیران شکل گرفته باشد، کلّ مجموعه در جهت باطل و خلاف حرکت خواهد کرد. در نتیجه اگر در بین طلبه ها چند نفری نیز مطلوبیت نسبی داشته باشند، از محصولات این حوزه نیستند و نمی توانیم به حساب محصولات این حوزه و مدیر ثبت کنیم.

این باورهای غلط، کلّ مجموعه را به گمراهی می کشاند. لذا اساتیدی که شایستگی های لازم را ندارند برای تدریس انتخاب می شوند و جالب تر این است که با اعتراض طلبه ها نیز دوباره همان استاد برای تدریس در آن مقطع انتخاب می شود و ارزیابی صحیحی از کار او صورت نمی گیرد.

فصل رویش: ترتیب اثر ندادن به ارزیابی ها و اعتراضات طلّاب در مورد معلومات و نحوه ی تدریس فلان استاد، متأثر از چیست؟

ملکی: این گونه مسائل متأثر از رابطه بازی است. گویا با بعضی از اساتید، عهد اخوت بسته اند که حتماً باید در کادر آموزشی حضور داشته باشند حتی اگر در هیچ دوره ای، طلبه ها از درس و کلاس او رضایت لازم را نداشته باشند.

البته ناگفته نماند که در میان کادر اساتید حوزه علمیه قزوین، اشخاصی که از لحاظ علمی و اخلاقی و از لحاظ نگرش و باوری که به رسالت خودشان دارند، چهره های بسیار خوبی داریم ولی احیانا افرادی که این ویژگی ها را نداشته باشند هم داریم.

 


88/7/4
11:27 عصر

بستری

بدست فصل رویش در دسته

محمد مجتهد شبستری متولد 1313 شبستر از 14 سالگی تا 32 سالگی در حوزه علمیه قم درس دین خواند سپس از 1353تا57 مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان شد او در سالهای 43 تا 53 سردبیر نشریه مکتب اسلام بود او دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده مردم شبستر در مجلس شورای اسلامی بود وبعد ازآن به فعالیت های علمی در دانشگاه تهران به عنوان هیئت علمی در گروه فلسفه و عرفان پرداخت. وی در بیست سال اخیر ارتباط زیادی با محافل علمی فلسفی غرب داشته و شاید بتوان گفت همین موضوع بر افکار او نیز تاثیراتی هم داشته است.

در اینجا به برخی نظرات متضاد وی با عالمان و دانشمندان اسلامی به طور خلاصه می پردازیم. بدیهی است ممکن است تمام نظرات ایشان در این صفحات منعکس نشده باشد و همچنین پرداخت به نقد ها و ایرادات نظریات وی در شماره های بعدی توسط خوانندگان و اندیشمندان صورت خواهد گرفت.

اهم نظرات محمد مجتهد شبستری :

حقوق بشر

مجتهد معتقد است دعوت به حقوق بشر اسلامی (( دیدگاه حضرات آیات مصباح یزدی ، جوادی آملی و جعفری )) در سطح جهان اصلا مفهومی ندارد پیام این دعوت آن است که در دنیا فقط یک دین حق وجود دارد و همه باید از آن پیروی کنند او ادامه می دهد. مجتهد شبستری آنگاه به شدت بر فقیهان می تازد و می گوید : چنین گمان می کنند که تعیین چارچوب نظام اجتماعی و سیاسی و حقوق اساسی مردم و تدوین قانون اساسی و سپس مدیریت جامعه از سوی خداوند بر عهده فقیهان است و کار مردم مومن چیزی غیر از شنیدن فتوا و پذیرفتن آن نیست او تاکید می کند حقوق بشر انسان شناسی دینی را نفی نمی کند و هیچگاه مدعی نیست که می خواهد جای یک انسان شناسی دینی و یا عرفانی را بگیرد!


دموکراسی

نکته جالبتر در اندیشه های شبستری آن است که او معتقد است هیچ دینی روش حکومت را توصیه نکرده است در اسلام نیز توصیه ای نشده است . پیامبر اسلام (ص) در باب روش حکومت تابع عصر خود بوده است و نه موسس روش حکومت آنچه در نابرابری سیاسی مومنان و غیر مومنان و ... دیده می شود مقتضیات و واقعیتهای اجتماعی نه تاریخی در عصرهای مختلف است .
محمد مجتهد در یک کلمه معتقد به دموکراسی مسلمانان است نه دموکراسی اسلامی .

 

هرمونتیک

مجتهد شبستری در کتاب هرمونتیک کتاب و سنت مدعی است که مفسران وحی اسلامی همیشه بر اساس پیش فهم ها ، علائق و انتظارات خود از کتاب و سنت به تفسیر آن پرداخته اند بدین جهت او تلاش کرده است تانشان دهد که تفسیر و اجتهاد عالمان دین اسلام نیز مشمول اصل کلی دانش هرمونتیک یعنی (( استناد تفسیر و فهم متون بر پیش فهم ها و علائق و انتظارات مفسر )) بوده است و استثنایی در کار نیست در عین حال مجتهد شبستری عالمان دین را به این نکته دعوت می کند که تنقیح تمام عیار پیش فهم ها در هر عصر شرط اساسی و اصلی هر گونه تفسیر و افتاء صحیح دینی است و تکامل دانش دینی بدون این بازنگری میسر نیست و بیرون شدن جهان اسلام از مشکلات نظری و عملی که تمدن پیچیده امروز برای آن به وجود آورده تنها بااین بصیرت و توجه ممکن می شود .

آیا علم فقه به همه نیازهای ما پاسخ می دهد ؟ آنها که چنین می اندیشند نقشی را بر عهده فقه می گذارند که این علم هرگز عهده دار آن نبوده است آنها فکر می کنند که تا انسان نفی نشود جا برای خدا باز نمی شود و تا عقل نفی نشود جا برای وحی باز نمی گردد . او ادامه می دهد مدعا این است که در ابواب معاملات و سیاسات نقش کتاب و سنت فقه نقش تنظیم و جهت دادن بوده است نه نقش تاسیس ، اسلام هرگاه این فکر را ترویج می کرد که مردم باید شیوه های زندگی کردن را از کتاب سنت و فقه به دست آورند هرگز نمی توانست از جزیره العرب بیرون برود راز گسترش آئین اسلام همین بود که شیوه های گوناگون زندگی انسانی را در جوامع مختلف به رسمیت شناخت و در صدد از میان برداشتن آنها بر نیامد و در آنها تا آنجا دخالت کرد که موجب همسوئی آنها با سلوک دینی و اخلاق اسلامی می شد . خلاصه اینکه قرآن خود اعلام کرده بود که نیامده تا بر فرهنگ و تمدن انسان خط بطلان بکشد بلکه آمده تا با آنچه که هست جهت نوینی در جهت تولید بدهد .
مجتهد معتقد است غرض از اجتهاد و افتاء حل حقوقی مسائل زندگی مردم است نه غرق شدن فقیه در مسائل ذهنی خود و رسیدن به یک سلسله نتایج فکری محض و سپس تمام شدن حجت شرعی و آنگاه افتاء . او سپس از فقیهانی که مشروط فتوا می دهند انتقاد می کند و می گوید : به صورت مشروط فتوا دادن و تشخیص موضوع را به عهده دیگران گذاشتند چیزی جز غرق شدن در ذهنیات نیست او به نکته ظریف دیگری نیز اشاره می کند و می گوید : فقیه باید پاسخگوی مسائل عصر خود باشد وگرنه مقلد خواهد بود چرا که اجتهاد وقتی تحقق پیدا می کند که فقیه به سوالات جدید پاسخ گوید . مثلا مرحوم مطهری مهمترین مساله اقتصادی امروز را عبارت از تعیین تکلیف سرمایه داری می دانست مسئله ای که باید فقها به آن پاسخ دهند و اکثرا و یا عموم آنها از شرح آن عاجز اند .


نقد قرائت رسمی از دین

مجتهد در نقد قرائت رسمی از دین می گوید : قرائن دین در واقع همان قرائت متون دینی است و متون دینی را می توان به گونه های متفاوت فهم وتفسیر کرد. هرگونه قرائت دینی را می توان نقد کرد و هیچ قرائتی از این اصل عام مسثثنی نیست شبستری اذعان می کند که مفروض ما این است که تنها با نقد قرائت های متفاوت می توان قرائت قابل قبول از دین را انتخاب کرد چنانچه پذیرفتن همین اصل به وضوح نشان می دهد که دعوی امکان قرائت های کثیر از متون دینی به معنی تجویز هرج و مرج در کار فهم و تفسیر دین و صحیح دانستن همه قرائت ها و دست شستن از استدلال نیست بلکه به صورت یک واقعیت قرائت ها می تواند متعدد باشد ولی برای دست یافتن به حقیقت ما موظفیم هر قرائنی را نقد کنیم و نقطه های ضعف و قوت معانی و استدلال قرائت کننده را آشکار کنیم و میزان اعتبار قرائت او را مشخص سازیم بدیهی است روش علمی به عنوان یک اصل مسلم برای جلوگیری از هرج و مرج در فهم دین مورد تاکید است اما قرائت رسمی را از این جهت باید نقد نمائیم که این قرائت به طور جدی با بحران روبرو شده است و این بحران هم به پیام رسانی دینی و هم به عقلانیت سیاسی در جامعه ما آسیب زده است .

در واقع لبّ و خمیر مایه  اندیشه های مجتهد شبستری را می توان در مفهوم هرمونوتیک کتاب و سنت یافت.

 

آثار منتشر شده:



 

منابع :

- شبستری محمد ، هرمونتیک کتاب و سنت ، طرح نو 1375
- شبستری محمد ، ایمان و آزادی ،طرح نو 1379

- شبستری محمد ، نقدی بر قرائت رسمی از دین ، طرح نو 1379
- جانسون گلن ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن ، نشری نی 1378
- دوره کیان





88/6/31
3:20 عصر

همه چیز درباره لباس روحانیون

بدست فصل رویش در دسته

همه چیز درباره لباس روحانیون

اگر مردم عادی لباس نو را شب عید می خرند، طلبه ها لباس نو را قبل از ماه رمضان و محرّم می خرند. ماه محرم و ماه رمضان زمان رفتن آنها به سفرهای تبلیغی است. زمانی که باید برای آن دست به جیب بشوند و لباس تهیه کنند.
پوشیدن لباس روحانیت هم آدابی دارد. طلبه ها هم بین خودشان به تیپ هم صنفی هایشان اهمیت می دهند. اینکه چطور عمّامه ببندند، چطور لباس هایشان را بپوشند و... برایشان خیلی مهم است.

قم؛ گذرِخان
لباس روحانیون را در ایران همه می شناسند: عبا، قبا(یا لباده) و عمامه.
تا پیش از این پارچه ی لباس های روحانیون ممکن بود خارجی هم باشند، اما دوخت آنها در کشور انجام می شد و قطب تولید آن هم قم بود.
قم، گذرخان، مهمترین و اصلی ترین مرکز تولید قبا، لباده و عبا بود. اما هرچند هنوز قبا و لباده های وارداتی نتوانسته اند جای قبا و لباده ی دست دوز خیاط های عرب در قم را بگیرند، اما با گسترده تر شدن همه ساله ی عرضه ی لباده ها و قباهای اندونزیایی، ممکن است چند سال آینده، دیگر قبا و لباده ی داخلی در بازار پیدا نشود!
اکثر خیاطان قم، شیعه ی عراقی هستند. می گویند سابقه ی آنها به یک هجرت دسته جمعی خانوادگی بر می گردد. این خانواده های عراقی که اصغری نجفی نام داشتند، همراه خانواده های دیگری حدود 24 سال پیش در کنار جمعی از عراقی‌های دیگر توسط صدام از کشورشان رانده می شوند.
آنها به ایران و قم مهاجرت می کنند و در این شهر به فعالیت می پردازند، بعد از مدتی عمده ی بازار به دست آنها می افتد. الان هم کم شنیده نمی شود که اسم خیاط های معروف «خیاط عرب» باشد. در واقع این یک حسن و به نوعی "برند" به حساب می آید.

عـبا
عبا و عمامه آشناترین قسمت های لباس طلبگی برای افراد غیرِ طلبه هستند.
عبا در واقع همان پارچه ی بلندی است که روحانیان به دوش می اندازند واز پارچه های مختلفی دوخته می شود. عباها به طور عمومی به دو قسمت زمستانی و تابستانی تقسیم می شوند. عباهای شامی، خاچیه و بوشهری مشهورترین مدل های عبا هستند.
معمولا دوخت هر عبا در حدود3  تا 5/3 متر پارچه می برد. جنس عباها عموماً از پشم هستند. فاستونی، مواد پشم، عبایی و خاچیه نجفی اصلی ترین پارچه هایی هستند که عباها را از آنها تهیه می کنند.
قیمت عباها از 14 هزارتومان شروع و گاه تا 800 هزار و بعضا تا بالای یک میلیون تومان متغیر است که البته روحانیون عموماً از عباهای گران قیمت استفاده نمی کنند. گران ترین عباها، عباهایی از جنس خاچیه نجفی هستند. پارچه ی این نوع عباها از جنس پشم شتر است و انواع مرغوب آن را با دست می بافند. این عباها که معمولا حالتی تنظیف مانند دارند، بیشتر در تابستان استفاده شده و فوق العاده خنک و سبک هستند. .
مرغوب ترین پارچه های خاچیه از کشور های حاشیه ی خلیج فارس و نجف وارد می شوند. البته در بهبهان هم انواعی از آن تهیه می شود. جالب است که عباهای خاچیه به خاطر جنس خاصشان ابداً قابل شستشو نیستند و پس از مدتی باید یک عبای نو تهیه کرد.
عباهای خاچیه بیشتر در تابستان مورد استفاده قرار می گیرند و در زمستان از پارچه های گرمتر برای عبا استفاده می شود.

عمامه
جنس عمامه به طور سنتی از جنس پارچه های وال هندی و تایلندی است و در دو رنگ سفید و سیاه در بازار موجودند.
معمولا هر طلبه ای برای نوع پوشش خود یک الگو دارد. این الگو معمولا یکی از روحانیان بنام است. نوع پیچیدن عمامه و انتخاب لباده یا قبا هم از همان فرد الگو برداری می شود. پیچیدن عمامه به نظر بعضی از طلبه ها کار مشکلی است و به نظر بعضی دیگر کار زیاد سختی نیست! اما به طور مشخص نگاهی که یک طلبه به عمامه دارد با نگاهی که افراد عادی به آن دارند بسیار متفاوت است.
بر اساس حالت و اندازه ی عمامه و همینطور نوع «تا زدن» پارچه ی عمامه و نوع بستن، آن را به دسته های طبرستانی، قمی، نجفی، عربی و... تقسیم می کنند.
به طور کلی اندازه ی عمامه نیز مهم است. طول عمامه ی باز از 6 متر تا گاه 11 متر متغیر است. هر اندازه طول پارچه ی عمامه بیشتر باشد، اندازه ی عمامه ی بسته شده بزرگتر است. طبق یک سنت نانوشته، طلبه های جوانتر بنا بر قداستی که برای عمامه قائل هستند سعی می کنند عمامه های خود را کوچک تر و ساده تر ببندند.

همچنین گذاشتن عمامه بر سر مستحبات خاصی دارد. به طور کلی در بین جامعه ی روحانیت، عمامه صرف نظر از جنبه ی مادی آن، به طور خاصی مقدس و قابل احترام است.
بستن عمامه کار حساسی است. شُل یا سِفت بستن عمامه، نوع تا زدنِ پارچه ی عمامه و... همگی مهم هستند. بعضی از طلبه ها که هنوز کاملا بستن عمامه را یاد نگرفته اند از دوستان متبحّر خود می خواهند تا برای سفرهای تبلیغی برایشان عمامه بپیچند.
معمولا برای این سفرها دو عمامه پیچیده می شود تا اگر یکی از عمامه ها اتفاقی باز یا خراب شود عمامه ی دیگری در دسترس باشد.

قبا و لباده
شاید برای کسی که از عالم طلبگی دور است شنیدن این اسامی کمی عجیب باشد! قبا و لباده هر دو همان لباس های بلندی هستند که روحانیون از زیر عبا می پوشند.
فرق لباده و قبا در مدل دوخت آنهاست. اگر دقت کنید بعضی از این لباس ها یقه های گشادتری دارند که به صورت عدد 7 دوخته شده اند. اینها «قبا» هستند. اما بعضی دیگر یقه ی کیپ تری نسبت به قبا دارند. اینها «لباده» هستند.
دشداشه هم یک نوع لباس عربی سرتاسر سفید رنگ است از جنس پارچه ی نازک و خنک که در قسمت بالایی خود معمولا سه دکمه دارد.
لباده و قبا در واقع بخش اصلی لباس طلبگی را تشکیل می دهند. انتخاب و پوشیدن هر کدام از اینها کاملا سلیقه ای می باشد.
طلبه ها هر چند زیاد اهل مدگرایی نیستند اما در همان مقیاس بسته ی لباس طلبگی هم مسائلی مطرح است که تفاوت هایی بین طلبه ها و روحانیون ایجاد می کند. مسائلی از قبیل اینکه عمامه ی روحانی درست بسته شده باشد، نه زیاد بزرگ باشد و نه زیاد کوچک، سِفت و مرتب بسته شده باشد و مدل عمامه مناسب شأن طلبه باشد... .

شروط پوشیدن لباس روحانیت

کتاب «لباس روحانیت؛ چراها و بایدها» می خواهد به این پرسش جواب بدهد که چرا روحانیون لباس خاصی می پوشند؟ این کتاب توسط انتشارات «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» منتشر شده است.

نویسنده کتاب معتقد است: سال ها پیش از انقلاب، در برخی نقاط کشور برداشت عمومی بر این بود که این لباس، لباسِ محصّلان علوم دینی است. از این رو، طلبه با آغاز دروس حوزه و از بَدو ورود، لباس روحانیت به تن می کرد. امروزه با گسترش نقش حوزه های علمیه، این لباس، لباس دانش آموختگان و تربیت شدگان حوزه بوده و سطح انتظار عمومی از صاحبان آن بسیار بالا رفته است. (ص70) همچنین شرایط پوشیدن را توان پاسخگویی مستقیم به80 درصد از پرسش های مخاطبان در زمینه ی علوم دینی دانسته است. (ص72)
از دیدگاه نویسنده ی کتاب، رعایت نشدن موارد زیر نادرست دانسته شده است: آشفتگی عمامه و کم توجهی به زیبایی آن، زیاد بزرگ بودن یا کوچک بودن عمامه، بازگذاشتن دکمه ی قبا یا آستین پیراهن، کشیده شدن عبا روی زمین و بلندی بیش از اندازه ی لباس، ناسازگاری رنگ قطعات لباس، کوتاه تر بودن عبا از قبا یا لبّاده، وصله دار بودن یا فرسودگی لباس، پوشیدن لباس رنگ و رورفته یا آلوده یا بدحالت (ناشی از دوخت بد)، برجستگی بیش از حدّ جیب های لباس، پاره بودن درزهای لباس، سوراخ بودن جوراب، عدم رعایت نظافت لباس، پوشیدن لباس چروک و بدون اُتو، نپوشیدن جوراب و استفاده از دمپایی در مجامع رسمی، پوشیدن کفش سفید یا زرد، استفاده از انگشترهای متعدد یا بسیار درشت، بلند بودن بیش از اندازه ی ریش، کوتاهی ریش کمتر از حدّ متعارف، تراشیدن موی سر، تراشیدن سبیل، بلند گذاشتن موی سر زیر عمامه، شانه نکردن موی سر و صورت، بلند بودن شارب (موی روی لب)، استفاده از لباس با رنگ های غیرمتعارف، پوشیدن پیراهن یقه دار زیر قبا، کشیدن پا بر زمین هنگام راه رفتن و خلاصه هر چه در نظر عرف مصداق آشفتگی یا شلختگی شمرده شود. شمایل ظاهری روحانی در اجتماع باید همچون پیامبر اکرم(ص) متوازن، آراسته، خوش نما، پاکیزه، جذّاب، معطر و بدون عیب باشد. (لباس روحانیت؛ چراها و بایدها، ص79-78)

تاریخچه
در ابتدای این کتاب، تاریخچه کوتاهی از لباس روحانیون ارایه شده است. در این قسمت آمده است «فیلسوفان و اهل حکمت، لباس ویژه ای داشتند که به «جامه بخارایی» شهرت داشت، ولی میان فقیهان و محدّثان مرسوم نبود. سخنوران و واعظان نیز به هیأت ویژه ای کلاه خمره ای بر سر می نهاده و دستار می بستند. لباس کاتبان «دراعه» نام داشت. دراعه، جامه ای بود با آستین های گشاد که در آن نوشت افزار و لوازم مورد نیاز کتابت را می گذاشتند.»
اطلاعاتی که در مورد علمای عصر سامانی در منابع و مآخذ درج شده است، بیشتر و واضح تر است. ابوالمظفر محمد بن ابراهیم برغشی وزیر سامانیان بعدها که از کار وزارت کناره گرفت و به کسب علم و معرفت پرداخت (حوالی 400 هجری) دراعه ی سپیدی به تن می کرد. در زمستان دراعه را بر روی دیگر لباس هایشان می پوشیدند و سپس عمامه را بر سر خود می نهادند. این لباسِ تعداد بسیاری از علما و فقها، به ویژه در شهرهای خراسان بود. آنها همچنین معمولاً دستار بزرگی بر سر خود می گذاشتند و تحت الحنک نیز می انداختند؛ یعنی قسمتی از دنباله ی عمامه ی خود را باز می کردند و از زیر چانه می گذراندند و آن را روی شانه و سینه خود رها می کردند.
بر اساس تاریخ، احمدبن حنبل به دلیل امتناع از پوشیدن لباس سیاه دوران معتصم و پافشاری بر حفظ لباس سبز خود مواخذه شد. این موضوع به خوبی نشان از اهمیت لباس در نظر آنان دارد. نقاشی ها و تصاویر به جای مانده از روزگار گذشته نیز شواهد گویایی از اختلاف لباس اقشار مختلف ارائه می دهد.
تصویری از کتاب مقامات حریری، عالمی را در مسجد و در بالای منبر در حال وعظ و پاسخ گفتن به پرسش های مردم نشان می دهد. وی عمامه خود را طوری بسته که ادامه ی عمامه از روی سر به طرف عقب رفته و آویزان است. کتاب آثارالباقیه بیرونی نیز عالمی را بالای منبر و در حال وعظ و تدریس نشان می دهد. عمامه ی سفید او نسبتا بزرگ پیچیده شده است.ابن سینا دانشمند نامدار قرن چهارم و پنجم نیز به سبک رایج میان فقها، لباس روحانیت می پوشید و تحت الحنک می بست. این گزارش ها و گزارش های فراوان دیگری که در اسناد تاریخی ثبت شده، به خوبی نشان می دهد که دیرزمان در مساله ی لباس، میان اصناف مختلف تمایز وجود داشته است و این امر، اختصاص به عصر حاضر ندارد. (لباس روحانیت؛ چراها و بایدها، ص30-29)

 


88/6/31
3:19 عصر

دگراندیشان(2)

بدست فصل رویش در دسته

وی در سال های پس از انقلاب از جانب مردم زادگاهش شبستر برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. اما پس از اتمام دوره ی اول مجلس، از سیاست دست شُست و پس از آن، بیشتر به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و ادامه ی مطالعات شخصی‌اش پرداخت. در همان سال‌ها وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران از وی دعوت کرد عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بپذیرد. ‏وی با استقبال از این دعوت در دانشکده الهیات و معارف اسلامی، گروه فلسفه و کلام اسلامی مشغول تدریس شد و ‏سپس به گروه ادیان و عرفان همان دانشکده انتقال یافت. در سال های بعد، وی به رتبه ی دانشیاری و سپس رتبه ی «استاد ‏تمام» ارتقاء یافت.‏ او در دانشکده ی الهیات، سال های متمادی در رشته‌های کلام تطبیقی، تاریخ ادیان تطبیقی و عرفان تطبیقی ‏‏(یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم و هندوئیسم) در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تدریس کرد. در سال های بعد، کتاب ها و مقالات متعددی در این باب نوشته شد. آراء وی نیز مورد مخالفت‌ها و موافقت‌های زیاد قرار گرفت امّا بالاخره هرمنوتیک جدید، جای خود را در ادبیات دینی معاصر‏ ایران باز کرد. وی تحقیقات و مباحث خود را ‏برای روشن‌تر ساختن نظریاتی که مطرح کرده بود همچنان ادامه داد و در سال های پسین کتاب های«ایمان و آزادی»، ‏‏«نقدی بر قرائت رسمی از دین»و «تأملاتی در قرائت انسانی از دین» را منتشر کرد که هر کدام از آنها به گونه‌ای به ‏همان مسئله پرداخته‌اند.

وی در بیست سال اخیر ارتباط علمی و فلسفی خود با جهان غرب را همواره حفظ کرده و در سمینارها و کنفرانس‌های بین‌المللی متعدد که به مباحث الهیات تطبیقی و یا گفتگوهای میان ادیان مرتبط است شرکت ‏نموده و در آنها سخنرانی کرده است.‏ مجتهد شبستری در ? سال اخیر بنا به دعوت دانشگاه وین (اتریش) و دانشگاه بن ‏(آلمان) نظرات خود در باب نسبت ‏متون دینی اسلام با هرمنوتیک جدید و نسبت اسلام، دموکراسی و حقوق بشر را برای دانشجویان رشته‌های اسلام‌شناسی ‏و حقوق آن دانشگاه‌ها به صورت درس گفتارهای فشرده (Vorlesung) تدریس کرده است. از وی مقالات متعددی به زبان‌های آلمانی و عربی در‏ مجله‌های تخصصی اروپایی و عربی منتشر شده‌ است. ‏صاحب‌نظران متعددی مقالات او را به آلمانی و انگلیسی و عربی و ترکی، ترجمه و‏ منتشر کردند و یا بر افکار او نقد ‏نوشته‌اند. بیشتر این مقالات را می‌توان در سایت‌های اینترنتی به دست آورد.

بازنشستگی از دانشگاه تهران

در سال ????‏ با اینکه ?? سال بیشتر از خدمت رسمی مجتهد‏ شبستری در دانشگاه ‏تهران سپری نشده بود و او تنها استاد تمام گروه ادیان و عرفان دانشکده? الهیات دانشگاه تهران بود و گروه آموزشی ‏ نیاز مبرم به حضور او را اعلام کرده بود، وی مشمول‏ بازنشستگی اجباری شد. پس از بازنشستگی، دو ‏ دانشگاه‌‏ از آلمان و اتریش جهت تدریس از وی دعوت به عمل آوردند ولی او به‏ علت وضعیت نامساعد مزاجی، آن ‏دعوت‌ها را نپذیرفت. در سال ‏???? آخرین نظریات وی در باب هرمنوتیک متون دینی اسلامی «قرآن» به صورت یک ‏مقاله ی مفصل با عنوان «قرائت نبوی از جهان» و یک مصاحبه با عنوان «هرمنوتیک، تفسیر دینی جهان» در شماره? ? ‏فصلنامه? مدرسه منتشر شد که مخالفت ها و موافقت‌های دامنه‌داری را‏ برانگیخت.‏ در این مقاله و مصاحبه برای اولین بار ‏وی این نظر را مطرح کرد که قرآن کریم، «کلام نبویِ» پیامبر اسلام است و محصول وحی است و نه خود وحی. بحث ها و چالش های انگیخته شده پیرامون این نظریه، همچنان ادامه دارد. بسیاری آن مقاله را موجب توقیف نشریه مدرسه می‌دانند. ‏

نظرات مجتهد شبستری در باب این موضوع در مقالات «قرائت نبوی از جهان» شماره? ?، ?، ?، ?، ? در سایت ‏اینترنتی دائرة المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است. وی از آغاز تأسیس دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، عضو شورای علمی این دائرة المعارف بوده و مقالات متعددی از ایشان در این ‏دائرة‌المعارف به چاپ رسیده است.

در اسفند ???? در پی سخنان محمد مجتهد شبستری در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان، سایت آینده متن کامل سخنان و فایل صوتی بخشی از پرسش و پاسخ را که برخی خبرگزاری آن را توهین به پیامبر ارزیابی کرده اند منتشر کرد.

آثار

  • ترجمه پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی نوشته صبحی صالح
  • سه گونه قرائت از سنت در عصر مدرنیته (قسمت دوم کتاب سنت و سکولاریسم نشر:صراط ????)
  • هرمنوتیک، کتاب و سنت ؛انتشارات طرح نو، ????
  • ایمان و آزادی ؛انتشارات طرح نو، ????
  • نقدی بر قرائت رسمی از دین
  • تأملاتی در قرائت انسانی از دین

                  


<      1   2   3   4   5   >>   >